پارت۲۵✙باید خوب باشی ✙فیک یونگی ✙
(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، رئیس کمپانی یونگی #)&(داد متقابل/:) برو بیرون!! نمیخوام ببینمت... @خوب آخه چرا نمیخوای گوش کنی؟ &نِمیری نه؟؟ (از آستین لباسش رو گرفت و با فشار از اتاق پرتش کرد بیرون، به طوری که ا/ت رو زمین افتاد،،،، و بلافاصله یونگی در رو بست) @یاااا دردم گرفت! چرا اینطوری کردی؟ (یونگی هدفونشو میذاره رو گوشش و یه آهنگ با صدای بلند پخش میکنه تا صدای ا/ت رو نشنوه) @چقد بی اعصابه /: اصن من میرم..... آی دستم! آیییی زانوهام! به نظر نیم ساعت کم میاد، ولی واقعا خستم کرد..... چرا یونگی انقد ناراحت شد؟ بد حرف زدم ینی؟؟ شایدم واقعا بد حرف زدم که انقد قاطی کرد... خوب آخه از همه طلبکاره.... بهتره برگردم اتاقم، لباس کارمو بپوشم و یه چیزی پیدا کنم برا خوردن، فعلا نزدیک یونگی نمیشه شد :( .......... (بعد گذشت پنج دقیقه، یونگی متوجه رفتن ا/ت میشه، هدفونشو برمیداره و در سکوت به فکر فرو میره.... بغض گلوشو گرفته... حوصله دیدن هیچکسو نداره....) ............ @(لباسشو عوض کرده و دوباره داره با هانو حرف میزنه) @گشنمههههههههه گشنمه خدااااااا ! تو گشنت نییییست؟ من دارم میمیرم از گرسنگی... بریم یچی بخوریم؟ شنیدم آدما از تو این چیزایی که بهشون میگن یخچال خوراکی نگه میدارن... یونگی که ناراحت نمیشه؟ خوب آخه گشنمه ಥ‿ಥ تا وقتی این جسم انسانیو نداشتم نه دردم میگرفت نه خسته میشدم نه گرسنم میشد.... اما حالا که مجبورم یچی بخورم، پس برم پایین@مممم این لباسه هم خیلی خوشگله ها! درسته لباس کاره، اما خیلی اندازمه ،،،،، واییییی راستییی موهامو نبستم! یونگی اینطوری خوشش نمیاد... با چی ببندم حالا؟ (تیکه پارچهای پیدا میکنه و دور موهاش گره میزنه) @خوب حالا دیگه میتونم برم یچی بخورم😁 (به سمت آشپرخونه میره و در یخچال رو باز میکنه) @خوب،،،چی بخورم؟؟ یه، یهههه، یهههه سیب😐✋ تنها چیزیه که میتونم از بین این چیزا تشخیصش بدم😐💔 (ناگهان احساس میکنه کسی داره بهش نگاه میکنه..... اون کیه ؟ سریع در یخچالو میبنده و با ترس اطرافشو نگاه میکنه، یونگی اونجا نبود! پس اون کیه که ا/ت وجودشو احساس کرده؟) @ک.کی اینجاست؟؟ ت. توهم یه تیانشی هستی؟؟ *.... @ج.جواب بده! خودتو نشون بده کی هستی؟. (صدای خنده شنیده میشه) @ووییی چرا بجا حرف زدن میخندی 😰 *(لبخند ملیح) سلام... خوشبختم... منم! سادان...
آنچه خواهید دید:
چ.چطور ممکنه؟.....شاید خنگ باشم....وای نه! یونگی !!.....کارم راحت خواهد بود...همین الان ولم کن منحرف
آنچه خواهید دید:
چ.چطور ممکنه؟.....شاید خنگ باشم....وای نه! یونگی !!.....کارم راحت خواهد بود...همین الان ولم کن منحرف
۱۵.۴k
۲۲ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.