P10
ویوهانا
که یهو یه پسر اومد کنارم و گفت
پسره:هی بیبی شماره میدی؟(هات)
ریده بودم به خودم چون میدونستم کوک الان از پایین جرش میده
کوک:چه گوهی خوردی مرتیکه(داد)
پسره:ها چیه اصلا به تو چه دوست دارم خوشگله خودت بگو شمارت رو بهم میدی؟
کوک:هانا
هانا:نه
کوک:خوبه…..
کوک تو گوش هانا:بیب من الان میرم دشویی میام از جات جم نخوری هااااا
هانا:چشم
کوک پیش بادیگارداش:ببینید پسره رو نگه دارین تا وقتی رسیدیم عمارت بعد بندازینش اتاق شکنجه
بادیگارد ها:چشم ارباب
کوک:خوبه حالا گمشید پسره رو بگیرید دهن و پاهاش و دستاش رو ببندین نمیخوام عروسکم نگران شه
بادیگارد ها:چشم ارباب
کوک:من رفتم
کوک:سلام عروسک من برگشتم
هانا:سلام
فلش کادر داخل عمارت
هانا:کوک
کوک:جانم بیبی
هانا:من فکرامو کردم
کوک:درمورد چی عزیزم
هانا:عشقت
کوک:خب خب خب
هانا:من دوباره بهت بر میگردم
کوک:ایولـ
هانا:ولی فقط همین یه بار
کوک:اوکی بیب
یک ساعت بعد
کوک:خب خب خب آقا کوچولو که به زنه من میگی شماره بده هوم؟
پسره:ارهههههه اتفاقاً زیر خ*واب خوبی واسم بود
کوک:تو اصلا میدونی من کیم هوم؟؟
پسره:کی
کوک:من
که یهو یه پسر اومد کنارم و گفت
پسره:هی بیبی شماره میدی؟(هات)
ریده بودم به خودم چون میدونستم کوک الان از پایین جرش میده
کوک:چه گوهی خوردی مرتیکه(داد)
پسره:ها چیه اصلا به تو چه دوست دارم خوشگله خودت بگو شمارت رو بهم میدی؟
کوک:هانا
هانا:نه
کوک:خوبه…..
کوک تو گوش هانا:بیب من الان میرم دشویی میام از جات جم نخوری هااااا
هانا:چشم
کوک پیش بادیگارداش:ببینید پسره رو نگه دارین تا وقتی رسیدیم عمارت بعد بندازینش اتاق شکنجه
بادیگارد ها:چشم ارباب
کوک:خوبه حالا گمشید پسره رو بگیرید دهن و پاهاش و دستاش رو ببندین نمیخوام عروسکم نگران شه
بادیگارد ها:چشم ارباب
کوک:من رفتم
کوک:سلام عروسک من برگشتم
هانا:سلام
فلش کادر داخل عمارت
هانا:کوک
کوک:جانم بیبی
هانا:من فکرامو کردم
کوک:درمورد چی عزیزم
هانا:عشقت
کوک:خب خب خب
هانا:من دوباره بهت بر میگردم
کوک:ایولـ
هانا:ولی فقط همین یه بار
کوک:اوکی بیب
یک ساعت بعد
کوک:خب خب خب آقا کوچولو که به زنه من میگی شماره بده هوم؟
پسره:ارهههههه اتفاقاً زیر خ*واب خوبی واسم بود
کوک:تو اصلا میدونی من کیم هوم؟؟
پسره:کی
کوک:من
۶.۰k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.