فیک تهیونگ(پارت ۱۰)
فیک تهیونگ(پارت ۱۰)
ا،ت ویو:
بیدار شدم دیدیم که تهیونگ به طرز کیوتی خوابیده فکر کنم واقعا عاشق شدم نه ا،ت نه کی عاشق توعه افسرده میشه بس کن ولی خیلیییییی کیوتههههه(با ذوق ولی توی دل)
بلند شدم از روی تخت تا روش پتو بندازم روش انداختم که دوتا از موهاش توی چشمش بود که اونارو اروم زدم کنار واقعا فکر کنم عاشقش شدم ولی باید مطمعن بشم که اونم عاشقمه یا نه(با پوزخند)
ته ویو:
بیدار شدم دیدم که روم پتو هست نگاهمو دادم به تخت دیدم نیست با نگرانی از روی مبل بلند شدم تا خواستم دستگیره ی درو بکشم پایین در وا شد و ا،ت رو دیدیم ازش پرسیدم:
ته:کجاااا بودی؟(با نگرانی)
ا،ت: عههه بیدار شدی رفتم که هوا بخورم
ته:اها اوفففف خیالم راحت شد
ا،ت:حالا چرا اینقدر نگرانم شدی؟
ته: اممممممم خوب همین جوری
ا،ت:مشکوک نگاه کردن
حالا ولش کن فکر کنم باید برم خونمون
ته:عاا اره اره بیا من میرسونمت
ا،ت:ممنون تهیونگ
ته:لبخند
ا،ت فقط باید لباسامو عوض کنم اگر میشه بری بیرون
ته:ها باشه پس من پایین منتظرتم
ا،ت:باشه
ته رفت منم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین که دیدم تهیونگ منتظرمه سوار ماشین شدیم که آدرس خونمونو بهش دادم و...
ته:خوب رسیدیمممم
ا،ت:واقعا ازت ممنونم نمیدونم چطوری جبران کنم
ته:چرا میتونی جبران کنی
ا،ت :چطوری
که تهیونگ.......
به نظرتون تهیونگ چیکار کرد؟؟؟؟؟
ا،ت ویو:
بیدار شدم دیدیم که تهیونگ به طرز کیوتی خوابیده فکر کنم واقعا عاشق شدم نه ا،ت نه کی عاشق توعه افسرده میشه بس کن ولی خیلیییییی کیوتههههه(با ذوق ولی توی دل)
بلند شدم از روی تخت تا روش پتو بندازم روش انداختم که دوتا از موهاش توی چشمش بود که اونارو اروم زدم کنار واقعا فکر کنم عاشقش شدم ولی باید مطمعن بشم که اونم عاشقمه یا نه(با پوزخند)
ته ویو:
بیدار شدم دیدم که روم پتو هست نگاهمو دادم به تخت دیدم نیست با نگرانی از روی مبل بلند شدم تا خواستم دستگیره ی درو بکشم پایین در وا شد و ا،ت رو دیدیم ازش پرسیدم:
ته:کجاااا بودی؟(با نگرانی)
ا،ت: عههه بیدار شدی رفتم که هوا بخورم
ته:اها اوفففف خیالم راحت شد
ا،ت:حالا چرا اینقدر نگرانم شدی؟
ته: اممممممم خوب همین جوری
ا،ت:مشکوک نگاه کردن
حالا ولش کن فکر کنم باید برم خونمون
ته:عاا اره اره بیا من میرسونمت
ا،ت:ممنون تهیونگ
ته:لبخند
ا،ت فقط باید لباسامو عوض کنم اگر میشه بری بیرون
ته:ها باشه پس من پایین منتظرتم
ا،ت:باشه
ته رفت منم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین که دیدم تهیونگ منتظرمه سوار ماشین شدیم که آدرس خونمونو بهش دادم و...
ته:خوب رسیدیمممم
ا،ت:واقعا ازت ممنونم نمیدونم چطوری جبران کنم
ته:چرا میتونی جبران کنی
ا،ت :چطوری
که تهیونگ.......
به نظرتون تهیونگ چیکار کرد؟؟؟؟؟
۱۵.۲k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.