سر سفره که نشست گفت:((آخرین صبحانه رو بامن نمیخوری؟.))
سر سفره که نشست گفت:((آخرین صبحانه رو بامن نمیخوری؟.))
بابغض گفتم:((چرا اینطوری میگی ؟مگه اولین بار میری ماموریت؟))
گفت :((کاش میشد صداتو باخودم ضبت میکردم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه.))
گفتم:((قرار گذاشتیم هرکجا که تونستی زنگم بزنی،من هرروز منتظر تماست میمونم،منو بی خبر نذار)).
باهرجان کندی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهی اش کنم،لحظه آخر به حمید گفتم:((حمید تورو به همون حضرت زینب(س)هرکجا که تونستی تماس بگیر.))
گفت :((جور باشه حتما بهت زنگ میزنم،فقط یه چیزی ازسوریه تماس گرفتم چجوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن اگه صدای منو بشنون ازخجالت آب میشم.))
به حمید گفتم:((پشت گوشی بجای دوستت دارم بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم.))
از پیشنهادم خوشش آمده بود پله هارا که پایین میرفت برام دست تکان میداد،وبا همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت:((یادت باشه!یادت باشه..))
لبخندی زدم وگفتم:((یادم هست !یادم هست..))
شهید مدافع حرم .حمید سیاهکالی مرادی. #شهید_پاییزی_حرم.
کتاب یادت باشد به روایت همسر شهید...
عاشقانه ترین کتاب شهید مدافع حرم:)
حتما بخونید
بابغض گفتم:((چرا اینطوری میگی ؟مگه اولین بار میری ماموریت؟))
گفت :((کاش میشد صداتو باخودم ضبت میکردم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه.))
گفتم:((قرار گذاشتیم هرکجا که تونستی زنگم بزنی،من هرروز منتظر تماست میمونم،منو بی خبر نذار)).
باهرجان کندی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهی اش کنم،لحظه آخر به حمید گفتم:((حمید تورو به همون حضرت زینب(س)هرکجا که تونستی تماس بگیر.))
گفت :((جور باشه حتما بهت زنگ میزنم،فقط یه چیزی ازسوریه تماس گرفتم چجوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن اگه صدای منو بشنون ازخجالت آب میشم.))
به حمید گفتم:((پشت گوشی بجای دوستت دارم بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم.))
از پیشنهادم خوشش آمده بود پله هارا که پایین میرفت برام دست تکان میداد،وبا همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت:((یادت باشه!یادت باشه..))
لبخندی زدم وگفتم:((یادم هست !یادم هست..))
شهید مدافع حرم .حمید سیاهکالی مرادی. #شهید_پاییزی_حرم.
کتاب یادت باشد به روایت همسر شهید...
عاشقانه ترین کتاب شهید مدافع حرم:)
حتما بخونید
۶.۲k
۱۶ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.