عشق پر معنا ( پارت ۲ )
عشق پر معنا ( پارت ۲ )
یهو به نگاه سنگین رو خودم حس کردم
فلش بک به صبح
ویو جیمین
صبح بیدار شدم و رفتم سرکار . ساعت۱۲ اومدم خونه خوابیدم بعد با خودم گفتم امروز با اکیپم (تهیونگ ، شوگا ، جونگ کوک ) بریم بار پس زنگ زدم به شوگا ( دوستان جونگ کوک و تهیونگ تو خونه ی شوگا هستن )
مکالمه جیمین با شوگا
جیمین: های
شوگا : سلام
جیمین: امروز ساعت ۸ میاید بریم بار؟
شوگا : اره اتفاقاً می خواستم بهت بگم
جیمین :خب پس ساعت ۸ تو بار میبینمتون
شوگا : اوکی بای
جیمین : بای
پایان مکالمه جیمین و شوگا
پایان ویو جیمین
ویو شوگا
جیمین زنگ زد که ساعت ۸ بریم بار منم قبول
کردم چون می خواستم امروز مست کنم
تهیونگ و جونگ کوک رو صدا زدم آماده
بشن بریم بار وقتی آماده شدن رفتیم بار و
دیدیم جیمین سر یه میز نشسته و داره دست تکون میده که ما بریم پیشش ، وقتی
رفتیم پیشش وقتی سفارش دادم داشتم مردم رو نگا می کردم که دیدم یه خانم خوشگل تنها سر یه میز نشسته رفتم سمتش
پایان ویو شوگا
ویو ات
احساس کردم آرایشم پاک شده پس رفتم سمت دستشویی و آرایشم رو درست کنم که
پایان ویو ات
ویو شوگا
تا داشتم میرفتم سمتش دیدم رفت سمت دستشویی که رفتم دنبالش
تو افکار شوگا :
این دختر خیلی قشنگه باید مال خودم بکنمش
تمام افکار شوگا
با خودم گفتم اگه بخوام مال خودم بکنمش باید ببرمش پس یه دستمال ور داشتم و توش اسید بیهوشی ربختم
پایان ویو شوگا
ویو ات
در دستشویی رو باز کردم دیدم به آقای خوشتیپ وایساده
آت: ببخ.....( بیهوش شد)
شوگا : تو دیگه مال منی
شوگا:
تهیونگ و جونگ کوک رو صدا زدم این دختره رو بردیم تو ماشین و به سمت عمارت حرکت کردیم وقتی رسیدیم بردمش گذاشتم تو اتاق خودم و رو تخت گذاشتمش
پایان ویو شوگا
ویو ات
صبح بیدار شدم دیدم روی تختم و دیدم بغلم همون پسر دیشبی ای هست
آت: م..من....اینجا چ...چیکار می کنم
شوگا : بلاخره بیدار شدی بیب
آت: بیب!؟
شوگا : تو از این به بعد مال منی! حالا بگو اسمت چیه؟
آت : اسمم ات هست
شوگا : منم شوگام ، منو ددی صدا کن!
آت : باشه د...ددی
شوگا : من امروز یه مهمونی دارم ! ولی تو حق نداری لباس باز بپوشید! ( آخرش رو آروم گفت )
افکار آت :
به اون چه دوست دارم لباس باز میپوشم و میپوشم!
پایان پارت ۲
یهو به نگاه سنگین رو خودم حس کردم
فلش بک به صبح
ویو جیمین
صبح بیدار شدم و رفتم سرکار . ساعت۱۲ اومدم خونه خوابیدم بعد با خودم گفتم امروز با اکیپم (تهیونگ ، شوگا ، جونگ کوک ) بریم بار پس زنگ زدم به شوگا ( دوستان جونگ کوک و تهیونگ تو خونه ی شوگا هستن )
مکالمه جیمین با شوگا
جیمین: های
شوگا : سلام
جیمین: امروز ساعت ۸ میاید بریم بار؟
شوگا : اره اتفاقاً می خواستم بهت بگم
جیمین :خب پس ساعت ۸ تو بار میبینمتون
شوگا : اوکی بای
جیمین : بای
پایان مکالمه جیمین و شوگا
پایان ویو جیمین
ویو شوگا
جیمین زنگ زد که ساعت ۸ بریم بار منم قبول
کردم چون می خواستم امروز مست کنم
تهیونگ و جونگ کوک رو صدا زدم آماده
بشن بریم بار وقتی آماده شدن رفتیم بار و
دیدیم جیمین سر یه میز نشسته و داره دست تکون میده که ما بریم پیشش ، وقتی
رفتیم پیشش وقتی سفارش دادم داشتم مردم رو نگا می کردم که دیدم یه خانم خوشگل تنها سر یه میز نشسته رفتم سمتش
پایان ویو شوگا
ویو ات
احساس کردم آرایشم پاک شده پس رفتم سمت دستشویی و آرایشم رو درست کنم که
پایان ویو ات
ویو شوگا
تا داشتم میرفتم سمتش دیدم رفت سمت دستشویی که رفتم دنبالش
تو افکار شوگا :
این دختر خیلی قشنگه باید مال خودم بکنمش
تمام افکار شوگا
با خودم گفتم اگه بخوام مال خودم بکنمش باید ببرمش پس یه دستمال ور داشتم و توش اسید بیهوشی ربختم
پایان ویو شوگا
ویو ات
در دستشویی رو باز کردم دیدم به آقای خوشتیپ وایساده
آت: ببخ.....( بیهوش شد)
شوگا : تو دیگه مال منی
شوگا:
تهیونگ و جونگ کوک رو صدا زدم این دختره رو بردیم تو ماشین و به سمت عمارت حرکت کردیم وقتی رسیدیم بردمش گذاشتم تو اتاق خودم و رو تخت گذاشتمش
پایان ویو شوگا
ویو ات
صبح بیدار شدم دیدم روی تختم و دیدم بغلم همون پسر دیشبی ای هست
آت: م..من....اینجا چ...چیکار می کنم
شوگا : بلاخره بیدار شدی بیب
آت: بیب!؟
شوگا : تو از این به بعد مال منی! حالا بگو اسمت چیه؟
آت : اسمم ات هست
شوگا : منم شوگام ، منو ددی صدا کن!
آت : باشه د...ددی
شوگا : من امروز یه مهمونی دارم ! ولی تو حق نداری لباس باز بپوشید! ( آخرش رو آروم گفت )
افکار آت :
به اون چه دوست دارم لباس باز میپوشم و میپوشم!
پایان پارت ۲
۴۳۴
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.