Part6
Part6
جیمین: اما...
جیمین خواست چیزی بگه که بازم گوشی دختر زنگ خورد روی صفحه نوشته بود کای
دختر عصبی به صفحه گوشی نگاه میکرد و عصبانیت رو میشد از چشماش دید ولی مجبور بود جواب داد
....: باز چیه؟
کای: سلام عشقم
....: خفه شو من عشق تو نیستم
کای: چرا انقدر خشنی ملکه؟
....: ببند دهنتو به تو هیچ ربطی نداره
کای: کجا؟ چرا هنوز نرفتی خونه؟ تا این وقت شب کدوم گوری هستی دختره هرزه
....: ببین...
دختر خواست چیزی بگه ولی گوشی توسط کسی از دستش کشیده شد
جیمین: درست حرف بزن هرزه خودتی و هفت جد و آبادت
کای: تو دیگه کدوم خری هستی
جیمین: من؟....من دوست پسرشم مشکلی داری؟
کای: چی؟
جیمین: ببخشید ولی من عادت ندارم دوبار حرفم رو تکرار کنم
کای: آهان تورم خر کرده؟
جیمین: بفهم به کی چی میگی
کای: ببین بچه اون عشقت بهت گفته قراره زن من شه
جیمین: خوابشو ببینی
کای: هه میدونی خوانوادش به زور میخوان بدنش بهم چون من خیلی پولدارم و همه چی دارم و مشهورم
جیمین: آهان شناختم کای اکسو درسته؟
کای: آفرین خوب شناختی...تو چی؟ تو چی داری؟
جیمین: فقط بدون که من ازت بالا ترم و بیشتر دارم اگه خونوادش بدونن که با منه اونو به تو نمیدن حالا هم دیگه حق نداری به دوست دختر من زنگ بزنی یا مزاحمش بشی فهمیدی؟
جیمین بدون این که بخواد حرف کای رو گوش بده گوشی رو قطع کرد دختر با چشمایی که اندازه گردو بزرگ شده بود به جیمین نگاه میکرد براش عجیب بود کسی بود که اون براش مهم باشه کسی بود که ازش مراقبت کنه و این که جیمین به کای گفته بود که دوست پسرشه و این برای یه دختر یه رویا بود
جیمین: بیا...
....: اوم....ممنون
جیمین: خواهش میکنم
....: اوم دیگه داره صبح میشه
جیمین: وای اصلا حواسم به ساعت نبود
....: بهتره برگردی و استراحت کنی
جیمین: اوم...باشه
اونها از هم جدا شدن ولی جیمین بازم برگشت
جیمین: صبر کن
....: بله؟
جیمین: راستی اسمت رو بهم نگفتی
....: عا آره یادم رفت شرمنده
.....
ادامه دارد...
بچه ها شرمنده اون پارت هنوز کامل نبود بعدم اشتباه گذاشته بودم به جای پارت شیش پارت هفت رو گذاشته بودم😁😂
جیمین: اما...
جیمین خواست چیزی بگه که بازم گوشی دختر زنگ خورد روی صفحه نوشته بود کای
دختر عصبی به صفحه گوشی نگاه میکرد و عصبانیت رو میشد از چشماش دید ولی مجبور بود جواب داد
....: باز چیه؟
کای: سلام عشقم
....: خفه شو من عشق تو نیستم
کای: چرا انقدر خشنی ملکه؟
....: ببند دهنتو به تو هیچ ربطی نداره
کای: کجا؟ چرا هنوز نرفتی خونه؟ تا این وقت شب کدوم گوری هستی دختره هرزه
....: ببین...
دختر خواست چیزی بگه ولی گوشی توسط کسی از دستش کشیده شد
جیمین: درست حرف بزن هرزه خودتی و هفت جد و آبادت
کای: تو دیگه کدوم خری هستی
جیمین: من؟....من دوست پسرشم مشکلی داری؟
کای: چی؟
جیمین: ببخشید ولی من عادت ندارم دوبار حرفم رو تکرار کنم
کای: آهان تورم خر کرده؟
جیمین: بفهم به کی چی میگی
کای: ببین بچه اون عشقت بهت گفته قراره زن من شه
جیمین: خوابشو ببینی
کای: هه میدونی خوانوادش به زور میخوان بدنش بهم چون من خیلی پولدارم و همه چی دارم و مشهورم
جیمین: آهان شناختم کای اکسو درسته؟
کای: آفرین خوب شناختی...تو چی؟ تو چی داری؟
جیمین: فقط بدون که من ازت بالا ترم و بیشتر دارم اگه خونوادش بدونن که با منه اونو به تو نمیدن حالا هم دیگه حق نداری به دوست دختر من زنگ بزنی یا مزاحمش بشی فهمیدی؟
جیمین بدون این که بخواد حرف کای رو گوش بده گوشی رو قطع کرد دختر با چشمایی که اندازه گردو بزرگ شده بود به جیمین نگاه میکرد براش عجیب بود کسی بود که اون براش مهم باشه کسی بود که ازش مراقبت کنه و این که جیمین به کای گفته بود که دوست پسرشه و این برای یه دختر یه رویا بود
جیمین: بیا...
....: اوم....ممنون
جیمین: خواهش میکنم
....: اوم دیگه داره صبح میشه
جیمین: وای اصلا حواسم به ساعت نبود
....: بهتره برگردی و استراحت کنی
جیمین: اوم...باشه
اونها از هم جدا شدن ولی جیمین بازم برگشت
جیمین: صبر کن
....: بله؟
جیمین: راستی اسمت رو بهم نگفتی
....: عا آره یادم رفت شرمنده
.....
ادامه دارد...
بچه ها شرمنده اون پارت هنوز کامل نبود بعدم اشتباه گذاشته بودم به جای پارت شیش پارت هفت رو گذاشته بودم😁😂
۴.۱k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.