عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P15
لیساویو: صبح از خواب با صدا های داد و جنگ بیدار شدم دیدم صدا تهیونگ هم توشونه و همون لباس خواب ها بدو بدو رفتم بیرون ک همزمان جنی هم با لباس خواب اومد بیرون ک یدفعه
جنی ویو: با صدای داد از خواب بیدار شدم اول ترسیدم برم بیرون و وقتی صدای کوک رو شنیدم با همون لباس خواب ها رفتم بیرون
جنی : کافیههههههههههههه(عربده)
کوک ویو: با صدا ی جنی به خودم اومدم و بدو بدو به سمتش رفتم اون فوبیا صدای بلند داره ک......
تهیونگ ویو: منو جونگ کوک داشتیم درمورد ازدواج اجباری حرف میزدیم ک نمیدونم چیشد کارمون به جنگ کشید ک باصدای جنی جونگ کوک بدو بدو به سمت جنی رفت ک نشسته بود رو ۲ پاش و گوشاشو گرفته بود
ویو ادمین: خب یه توزیع بدم الان کسی جز بچه ها و خدمت کارها خونه نیس
کوک ویو: رفتم سمت جنی ک وقتی دست بهش زدم افتاد تو بغلم اون ..... اون بیهوش شده بود سری گرفتمش بغلم و دکتر رو خبر کردم
P15
لیساویو: صبح از خواب با صدا های داد و جنگ بیدار شدم دیدم صدا تهیونگ هم توشونه و همون لباس خواب ها بدو بدو رفتم بیرون ک همزمان جنی هم با لباس خواب اومد بیرون ک یدفعه
جنی ویو: با صدای داد از خواب بیدار شدم اول ترسیدم برم بیرون و وقتی صدای کوک رو شنیدم با همون لباس خواب ها رفتم بیرون
جنی : کافیههههههههههههه(عربده)
کوک ویو: با صدا ی جنی به خودم اومدم و بدو بدو به سمتش رفتم اون فوبیا صدای بلند داره ک......
تهیونگ ویو: منو جونگ کوک داشتیم درمورد ازدواج اجباری حرف میزدیم ک نمیدونم چیشد کارمون به جنگ کشید ک باصدای جنی جونگ کوک بدو بدو به سمت جنی رفت ک نشسته بود رو ۲ پاش و گوشاشو گرفته بود
ویو ادمین: خب یه توزیع بدم الان کسی جز بچه ها و خدمت کارها خونه نیس
کوک ویو: رفتم سمت جنی ک وقتی دست بهش زدم افتاد تو بغلم اون ..... اون بیهوش شده بود سری گرفتمش بغلم و دکتر رو خبر کردم
۱۶.۷k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.