عشق رو به من معرفی کن پارت 3
رزی@
حس خوبی نداشتم، میترسیدم
چون معلوم نبود واقعا قابل اعتمادن یا نع
موقعی که تو ماشین جنی بودیم جو خیلی سنگین و ساکت بود
تصمیم گرفتم جو رو عوض کنم
من:میگما، ولی خیلی خوشگل بودنااااا (خنده)
جنی:اره، به نظرم جیمین گلوش پیش تو گیر کرده، بدجور نگاهت میکرد
محکم زدم تو پهلوش
من: پررو نشو
جنی:اییی چته
رزی:از این شوخی ها نکن
جنی:حالا
و به سمت خونه حرکت کرد
خونه ما دوتا بود
با هم زندگی میکردیم تا وقتی دانشگاه تموم شد به گوانگجو برگردیم
جنی لباس هاشو در وارد و رو مبل انداخت
من:هییییی خودت باید اینارو جمع کنیااا
جنی به طرف حموم رفت و در رو بست
منم رو مبل دراز کشیدم
مشغول ور رفتن با گوشی بودم که گوشی جنی زنگ خورد
رفتم به سمتش، شماره ناشناس بود
جواب دادم
صدای جیمین بود
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
حس خوبی نداشتم، میترسیدم
چون معلوم نبود واقعا قابل اعتمادن یا نع
موقعی که تو ماشین جنی بودیم جو خیلی سنگین و ساکت بود
تصمیم گرفتم جو رو عوض کنم
من:میگما، ولی خیلی خوشگل بودنااااا (خنده)
جنی:اره، به نظرم جیمین گلوش پیش تو گیر کرده، بدجور نگاهت میکرد
محکم زدم تو پهلوش
من: پررو نشو
جنی:اییی چته
رزی:از این شوخی ها نکن
جنی:حالا
و به سمت خونه حرکت کرد
خونه ما دوتا بود
با هم زندگی میکردیم تا وقتی دانشگاه تموم شد به گوانگجو برگردیم
جنی لباس هاشو در وارد و رو مبل انداخت
من:هییییی خودت باید اینارو جمع کنیااا
جنی به طرف حموم رفت و در رو بست
منم رو مبل دراز کشیدم
مشغول ور رفتن با گوشی بودم که گوشی جنی زنگ خورد
رفتم به سمتش، شماره ناشناس بود
جواب دادم
صدای جیمین بود
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۴.۶k
۰۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.