➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁵⁶
رفت همونجا یزره تکیه دادم محاله حتی اگه حامله هم بوده باشم بعد خوردن تیرا سقط شده دکتر گفته بود که من به احتمال ۵۰٪ شاید دیگه بچه دار نشم هووووففف با لبخند از دور به اون احمق در حال دویدن نگا میکردم بهم رسید
_بیا
بطری رو ازش گرفتم یزره ازش خوردم
_میگم صاب مغازه چه ژاذاب بود
_نمیری یوقت
_باشه
_بریم بازی
_بریم
بلیط رو دادیم وارد اتاق فرار شدیم
(پرش زمانی به بعد رفتن به شهر بازی)
تقریبا ساعت ۱۲:۳۰ شب بود راه افتاده بودیم سمت خونه حالم بهتر از قبل بود تو راه بودیم که چشمم خورد به یه رستوران
_چایونگ
_چته
_بریم اونجا یچی بخریم بریم خونه بخوریم
_ارهوارد رستوران شدیم و سفارش غذا دادیم غذا هارو گرفتیم و راه افتادیم سمت خونه بعد چند دقیقه رسیدیم وارد ساختمون شدیم و از پله ها رفتیم بالا کلیدو تو قفل چرخوندم و وارد خونه من شدیم
_چایونگ
_هوم
_میگم بریم پشت بودم بخوابیم؟
_نمیدونم
_بریم
_من میرم لباسامو عوض میکنم میاممیریم
_باشه
چایونگ رفت غذاها و گذاشتم رو میز و رفتم تو اتاقم در کندو باز کردم لباس راحتیامو پوشیدم غذاهارو برداشتم و رفتم پشت بوم کسی نبود یهو چایونگ اومد
_واو چه منظره ای
_بیا
بطری رو ازش گرفتم یزره ازش خوردم
_میگم صاب مغازه چه ژاذاب بود
_نمیری یوقت
_باشه
_بریم بازی
_بریم
بلیط رو دادیم وارد اتاق فرار شدیم
(پرش زمانی به بعد رفتن به شهر بازی)
تقریبا ساعت ۱۲:۳۰ شب بود راه افتاده بودیم سمت خونه حالم بهتر از قبل بود تو راه بودیم که چشمم خورد به یه رستوران
_چایونگ
_چته
_بریم اونجا یچی بخریم بریم خونه بخوریم
_ارهوارد رستوران شدیم و سفارش غذا دادیم غذا هارو گرفتیم و راه افتادیم سمت خونه بعد چند دقیقه رسیدیم وارد ساختمون شدیم و از پله ها رفتیم بالا کلیدو تو قفل چرخوندم و وارد خونه من شدیم
_چایونگ
_هوم
_میگم بریم پشت بودم بخوابیم؟
_نمیدونم
_بریم
_من میرم لباسامو عوض میکنم میاممیریم
_باشه
چایونگ رفت غذاها و گذاشتم رو میز و رفتم تو اتاقم در کندو باز کردم لباس راحتیامو پوشیدم غذاهارو برداشتم و رفتم پشت بوم کسی نبود یهو چایونگ اومد
_واو چه منظره ای
۱۰.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.