ازدواج اجباری پارت ۸
ویو بورا
تقریبا همه ی وسایلمو جمع کرده بودم و آماده بودم که برم
بورا : مامان بابا خداحافظ
م ب : خداحافظ دخترم مراقب خودت باش
ب ب : زود برگرد
بورا : خیالتون راحت زود میام
رفتم بیرون تصمیم گرفتم برم با جین هم خداحافظی کنم رفتم زنگ خونشون رو زدم
آجوما : سلام دخترم
بورا : سلام آجوما جین خونست ؟
آجوما : آره دخترم تازه برگشته کاری داری ؟
بورا : آره دارم میرم بوسان اومدم باهاش خداحافظی کنم هر موقع حافظش برگشت بهم بگین
آجوما : خیالت راحت دخترم
جین : آجوما کیه ؟
آجوما : بوراست خب دخترم مواظب خودت باش
بورا : شما هم همینطور
جین : اینجا چیکار میکنی
بورا : دارم میرم بوسان اومدم ازت خداحافظی کنم حافظت که برگشت دوباره میام
جین : اوکی خداحافظ
بورا : خداحافظ
رفتم سوار ماشین شدم و رفتم فرودگاه سوار هواپیما شدم و رسیدم بوسان تو فرودگاه دنبال سانمین میگشتم که پیداش کردم
ویو جین
وقتی گفت دارم میرم ته دلم یه جوری شد اما ازش خداحافظی کردم
ویو بورا
رفتم پیش سانمین
بورا : سلام عزیزمممممم
سانمین : بوراااااا
پریدم بغلش
بورا : دختر دلم برات تنگ شده بود
سانمین : من بیشتر بیا بریم
بورا : باشه بریم
سوار ماشین شدیم و رفتیم
سانمین : خب حالا چیشد اومدی بوسان
بورا : (تعریف کردن جریان)
سانمین : اووو دختر نگران نباش
بورا : یه مدت که پیشت بمونم میرم یه خونه میگیرم
سانمین : خفه شو ببینم تا هر موقع دلت خواست خونه من بمون منم تنها نیستم
بورا : عاشقتم
سانمین : من بیشتر
ویو بورا
رفتیم خونه سانمین وسایلمو چیدم و رفتم پیشش
دوستان یه کاری برام پیش اومد پارت بعد رو امشب میذارم ♡
تقریبا همه ی وسایلمو جمع کرده بودم و آماده بودم که برم
بورا : مامان بابا خداحافظ
م ب : خداحافظ دخترم مراقب خودت باش
ب ب : زود برگرد
بورا : خیالتون راحت زود میام
رفتم بیرون تصمیم گرفتم برم با جین هم خداحافظی کنم رفتم زنگ خونشون رو زدم
آجوما : سلام دخترم
بورا : سلام آجوما جین خونست ؟
آجوما : آره دخترم تازه برگشته کاری داری ؟
بورا : آره دارم میرم بوسان اومدم باهاش خداحافظی کنم هر موقع حافظش برگشت بهم بگین
آجوما : خیالت راحت دخترم
جین : آجوما کیه ؟
آجوما : بوراست خب دخترم مواظب خودت باش
بورا : شما هم همینطور
جین : اینجا چیکار میکنی
بورا : دارم میرم بوسان اومدم ازت خداحافظی کنم حافظت که برگشت دوباره میام
جین : اوکی خداحافظ
بورا : خداحافظ
رفتم سوار ماشین شدم و رفتم فرودگاه سوار هواپیما شدم و رسیدم بوسان تو فرودگاه دنبال سانمین میگشتم که پیداش کردم
ویو جین
وقتی گفت دارم میرم ته دلم یه جوری شد اما ازش خداحافظی کردم
ویو بورا
رفتم پیش سانمین
بورا : سلام عزیزمممممم
سانمین : بوراااااا
پریدم بغلش
بورا : دختر دلم برات تنگ شده بود
سانمین : من بیشتر بیا بریم
بورا : باشه بریم
سوار ماشین شدیم و رفتیم
سانمین : خب حالا چیشد اومدی بوسان
بورا : (تعریف کردن جریان)
سانمین : اووو دختر نگران نباش
بورا : یه مدت که پیشت بمونم میرم یه خونه میگیرم
سانمین : خفه شو ببینم تا هر موقع دلت خواست خونه من بمون منم تنها نیستم
بورا : عاشقتم
سانمین : من بیشتر
ویو بورا
رفتیم خونه سانمین وسایلمو چیدم و رفتم پیشش
دوستان یه کاری برام پیش اومد پارت بعد رو امشب میذارم ♡
۹.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.