فیک«دختر کوچولوی من»فصل دو part 19
ته: چی؟چرا؟
ات: راستش بخاطر اینکه منو از بین خبرنگارا رد کرد و بعدش باهم حرف زدیم
ته: چی اون تورو از بین خبرنگارا رد کرد؟چرا بهم نگفتی؟
ات: تهیونگ الان بحث این نیست
ته: دقیقا بحث همینه چرا…بهم…نگفتی؟(حرفاشو تیکه تیکه میگه)
ات: بهت میگفتم چی میشد؟(با یکم داد)
ته: داد نزن…ات صداتو بیار پایین
ات: جواب منو بده بهت میگفتم چه چیزی عوض میشد؟
ته: تو باید به هر حال به من میگفتی من مثلا چندین ساله دوست پسرتم(با عصبانیت)
ات: تهیونگ اون لحظه ای که منو از بین خبرنگارا اورد بیرون من واقعا چشمام چیزیرو نمیدید نمیتونستم بهش بگم نکن من اشک چشمامو پر کرده بود چرا نمیفهمی
ته: ات پسره تو و از بین خبرنگارا اونم وقتی دستشو روی شونت گذاشته بود اورده بیرون بعد بهت پیشنهاد دیت داده اونم تو سینما(با یکم داد)
ات: تهیونگ سره…من…داد…نزن
ته: ات…طبیعیه که عصبی بشم…چرا خودتو جای من نمیزاری
ات: خودمو جای تو بزارم؟واقعا؟تهیونگ این یعنی تو به من اعتماد نداری
ته: دارم اما…(همونجور که داره با ات صحبت میکنه یه ماشین از لاین بغلی به ماشین برخورد میکنه….)
نیم ساعت بعد:
خبرنگار: اینجا محله حادثه و تصادف دلخراش بازیگر کیم ات همراه با عضوی از خانواده ی وی بوده…بازیگر کیم…در راه بیمارستان هستن…وضعیت وخیمی دارن…ضربه محکمی به جمجمه او وارد شده…و چندین شکستگی درحال حاضر در بدن اون مشاهده شده و در حال حاضر راننده ی ماشین حادثه(منظورش تهیونگه)در کما هستند…!
داخل بیمارستان:
دکتر: اسم بیمارا چیه؟
پرستار: یکیشون کیم تهیونگ…و اون یکی کیم ات
چند دقیقه بعد: بیمار کیم تهیونگ رو به اتاق عمل شماره ۳ منتقل کنید…
پرستار: چشم(تهیونگو میبرن سمت اتاق عمل)
(دکتر میاد داخل اتاق)
دکتر: وضعیتش چطوره(بهش سرم خون رو وصل میکنه)
ای بابا کوشته شدن🐣(از همه ی پارت هایی که گذاشتم به یه اندازه حمایت کنید لطفا🐣🙏🏻)
ات: راستش بخاطر اینکه منو از بین خبرنگارا رد کرد و بعدش باهم حرف زدیم
ته: چی اون تورو از بین خبرنگارا رد کرد؟چرا بهم نگفتی؟
ات: تهیونگ الان بحث این نیست
ته: دقیقا بحث همینه چرا…بهم…نگفتی؟(حرفاشو تیکه تیکه میگه)
ات: بهت میگفتم چی میشد؟(با یکم داد)
ته: داد نزن…ات صداتو بیار پایین
ات: جواب منو بده بهت میگفتم چه چیزی عوض میشد؟
ته: تو باید به هر حال به من میگفتی من مثلا چندین ساله دوست پسرتم(با عصبانیت)
ات: تهیونگ اون لحظه ای که منو از بین خبرنگارا اورد بیرون من واقعا چشمام چیزیرو نمیدید نمیتونستم بهش بگم نکن من اشک چشمامو پر کرده بود چرا نمیفهمی
ته: ات پسره تو و از بین خبرنگارا اونم وقتی دستشو روی شونت گذاشته بود اورده بیرون بعد بهت پیشنهاد دیت داده اونم تو سینما(با یکم داد)
ات: تهیونگ سره…من…داد…نزن
ته: ات…طبیعیه که عصبی بشم…چرا خودتو جای من نمیزاری
ات: خودمو جای تو بزارم؟واقعا؟تهیونگ این یعنی تو به من اعتماد نداری
ته: دارم اما…(همونجور که داره با ات صحبت میکنه یه ماشین از لاین بغلی به ماشین برخورد میکنه….)
نیم ساعت بعد:
خبرنگار: اینجا محله حادثه و تصادف دلخراش بازیگر کیم ات همراه با عضوی از خانواده ی وی بوده…بازیگر کیم…در راه بیمارستان هستن…وضعیت وخیمی دارن…ضربه محکمی به جمجمه او وارد شده…و چندین شکستگی درحال حاضر در بدن اون مشاهده شده و در حال حاضر راننده ی ماشین حادثه(منظورش تهیونگه)در کما هستند…!
داخل بیمارستان:
دکتر: اسم بیمارا چیه؟
پرستار: یکیشون کیم تهیونگ…و اون یکی کیم ات
چند دقیقه بعد: بیمار کیم تهیونگ رو به اتاق عمل شماره ۳ منتقل کنید…
پرستار: چشم(تهیونگو میبرن سمت اتاق عمل)
(دکتر میاد داخل اتاق)
دکتر: وضعیتش چطوره(بهش سرم خون رو وصل میکنه)
ای بابا کوشته شدن🐣(از همه ی پارت هایی که گذاشتم به یه اندازه حمایت کنید لطفا🐣🙏🏻)
۲۳.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.