ادامه ی عشق بی پایان
ادامه ی عشق بی پایان
چند روز بعد
ویو جیمین
بیدار شدم بالاسرم سروم و چنتا پرستار بود منم بلند شدم لباسمو پوشیدم رفتم اتاقی که ات داخلش بود
ویو ات بهوش اومدم یهو دیدم جیمین اومد منم با کلی تعجب بهش نگاه میکردم (بدبخت توی شک بوده)
جیمین :ات حالت خوبه
ات :اره خوبم
جیمین : خدارو شکر
ات :فکر کردم رفتی
جیمین :وای چرا همچین فکری میکنی کلا چهار روز رگذشته
ات :چییییییییی چهار روز
جیمین :پس چی
ات : فکر کردی کمه
جیمین :اره😶
ات: ها😑
جیمین :بیخیال بابا بزار برم مرخست کنم
ات : باش برو
درو بست و رفت
جیمین : ببخشید خانم برای مرخصی خانم اتاق 110
خانم : بفرمایید اینجا رو امضا کنید
امضا کرد
خب دیگه بسه واسه ی این پارت چون خیلی حمایتاتون کم شده
چند روز بعد
ویو جیمین
بیدار شدم بالاسرم سروم و چنتا پرستار بود منم بلند شدم لباسمو پوشیدم رفتم اتاقی که ات داخلش بود
ویو ات بهوش اومدم یهو دیدم جیمین اومد منم با کلی تعجب بهش نگاه میکردم (بدبخت توی شک بوده)
جیمین :ات حالت خوبه
ات :اره خوبم
جیمین : خدارو شکر
ات :فکر کردم رفتی
جیمین :وای چرا همچین فکری میکنی کلا چهار روز رگذشته
ات :چییییییییی چهار روز
جیمین :پس چی
ات : فکر کردی کمه
جیمین :اره😶
ات: ها😑
جیمین :بیخیال بابا بزار برم مرخست کنم
ات : باش برو
درو بست و رفت
جیمین : ببخشید خانم برای مرخصی خانم اتاق 110
خانم : بفرمایید اینجا رو امضا کنید
امضا کرد
خب دیگه بسه واسه ی این پارت چون خیلی حمایتاتون کم شده
۹.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.