Part 8
«یک هفته بعد»
Y/n pov:
بعد از اون روز کلا با هوسوک و اکیپش نه حرف میزنیم حتی به هم نگاه نمیکنیم ولی فقط دفعه دفعه ای کوک با لبای پوف کرده میاد پیشمون و زار میزنم که تهیونگ وقتایی که توی دستشویی تنها گیرش میاره تا حد فاک میبوسدش 🗿
و ما هم براشون لقب گذاشتیم...تهکوک ، ویکوک ، تهجو ، تهجونگ:)))
کوک رفته بود دستشویی احتمال میدادیم که دوباره توی دستشویی گیر افتاده توسط اون غول یخ (پ.ن: تهیونگ اصلام غول یخ نیست _هست حالا وایسا و ببین پ.ن: د گاو این یه فیکه:/// _خوب هر چی نویسنده تویی ببینیم سرنوشتو کجا میرسونی)
کوک بلاخره اومد و دوباره با لبای پف کرده نمیدونم واقعا اون غول داره اینکارو باهاش میکنه...اصلا.اصلا با خودش چی فکر کرده! هااااااااا؟ کوک جلومو میگیره تا نرم برینم به همشون وگرنه...
_تو که باز با لبای پوف کرده اومدی|=
لیسا گفت و جین یه ماهیتابه که متعلق به همه کوک بود رو درآورد خدایی چجوری اون ماهیتابه به اون گندگی رو توی کیفش جا داده بود این برام سواله••|
_من تا حق اونو نزارم کف دستش آروم نمیگرم عوضی جوریم میبوسدت لباس دو برابر پوف میکنه یبانمعفثیلنم بزار برم ببینم بهش!
جین ماهیتابه رو توی هوا تکون میداد دو بار خورد توی سر لیسا ی بدبخت و من از بیخ گوشم رد میشد و جونگکوک هم با همون لبا داشت جین رو قانع میکرد تا دهن تهیونگ رو آسفالت نکنه
_اخه اون چی داره که اینقد بهش توجه میکنییی میگ...
جین با حرفی که جونگکوک زد خوشکش بست من..من؟ من لال شده بودم لیسا رسما چشماش از حدقه داشت میزد بیرون
_بچه ها من فکر میکنم از اون...خوشم میاد!
لیسا ، ا.ت ، جین: و وات؟؟؟ واقعااااا؟
_د فاک د بچ (لیسا)
_فاکینگ گاد فاکینگ شت فاکینگ واتتتت (جین)
_کیم تهیونگ مرگتو رسمی کردی (ا.ت)
_اینبارو دیگه ولش اشکال ندارع ولی دفعه بعدی خودم باهاش تا دستشویی میرم باید برم به اون جیهوپ ، یونگی ، تهیونگ ، جیمین ، جنی و ناجونج بگم دور ورش نپلکن
جین گفت ، ا.ت و کوک داشتن ریز ریز میخندیدن
_جین اوپا ناجونج چیه خخخخ نامجون اسمشه
لیسا گفت و زد زیر خنده
_حالا هر خری🗿
_میتونم بگم مسیح شکرت امروز کلاسم با اون نیست وگرنه بد تر میشد لبام ممکن هم بود به جای باریک هم کشیده بشه 🐢
کوک گفت و اینبار همشون خندیدن
.
.
.
.
بعد کلاسا به خونه رفتن لیسا رفت توی اتاقش جین مشغول غذا درست کردن شد کوک هم داشت با بم بازی میکرد و بهش غذا و آب میداد منم داشتم طبق معمول کانال عوض میکردم که اخبار گذاشته شد
اخبار: سلام به بینندگان اخبار سلنا کویز امروز هم چندین نفر در اثر خو..
شبکه رو عوض کردم این خبرا عادی شده بود هر روز چند نفر میمیرن و میگن در اثر خودکشی بوده آقا آخرالزمان شده؟ یا خودکشی دست جمعیه؟ با خاموش کردن تلویزیون رفتم تا به جین توی چیدن میز کمک کنم
_اوه جین عجب شاهکاری شده به مناسبت این همه غذا که درست کردی امروز خودم ظرفا رو میشورم
_اوو خانم کیم ا.ت این اولین باره که میبینم میخوای کمک کنی اوکی بیا ببینم ظرفا و لیوانا رو بچین چنگال و قاشق و چاقو هم یادت نره سه تا بطری سوجو هم هست سالاد ها رو هم بزار و تمام
جین گفت و من با دهنی باز بهش نگاه کردم زود خودمو جمع و جور کردم و همه کارایی که گفت رو توی یک ربع انجام دادم
بلاخره تموم شد همه چی حاضره که با صدای در چشمام گرد شد مگه مامان بابا برای چند سال نرفته بودن ژاپن چطور برگشتن؟ رفتم درو باز کردم و با کسایی که دیدم کامل جا خوردم اونا....
............
فکر میکنم یکم برین توی خماری هم بد نباشه
خخخخ
اسلاید دوم ویلای جیهوپ ، وی ، جیمین ، یونگی ، نام ، جنی عه
اسلاید سوم ویلای جین ، ا.ت ، لیسا ، کوک عه
خوب حرفی حدیثی چیزی هست بخواین بگین؟ یا درمورد فیک؟ منتظر حدث و احتمالایی که درمورد این فیک میزنین هستممم
Y/n pov:
بعد از اون روز کلا با هوسوک و اکیپش نه حرف میزنیم حتی به هم نگاه نمیکنیم ولی فقط دفعه دفعه ای کوک با لبای پوف کرده میاد پیشمون و زار میزنم که تهیونگ وقتایی که توی دستشویی تنها گیرش میاره تا حد فاک میبوسدش 🗿
و ما هم براشون لقب گذاشتیم...تهکوک ، ویکوک ، تهجو ، تهجونگ:)))
کوک رفته بود دستشویی احتمال میدادیم که دوباره توی دستشویی گیر افتاده توسط اون غول یخ (پ.ن: تهیونگ اصلام غول یخ نیست _هست حالا وایسا و ببین پ.ن: د گاو این یه فیکه:/// _خوب هر چی نویسنده تویی ببینیم سرنوشتو کجا میرسونی)
کوک بلاخره اومد و دوباره با لبای پف کرده نمیدونم واقعا اون غول داره اینکارو باهاش میکنه...اصلا.اصلا با خودش چی فکر کرده! هااااااااا؟ کوک جلومو میگیره تا نرم برینم به همشون وگرنه...
_تو که باز با لبای پوف کرده اومدی|=
لیسا گفت و جین یه ماهیتابه که متعلق به همه کوک بود رو درآورد خدایی چجوری اون ماهیتابه به اون گندگی رو توی کیفش جا داده بود این برام سواله••|
_من تا حق اونو نزارم کف دستش آروم نمیگرم عوضی جوریم میبوسدت لباس دو برابر پوف میکنه یبانمعفثیلنم بزار برم ببینم بهش!
جین ماهیتابه رو توی هوا تکون میداد دو بار خورد توی سر لیسا ی بدبخت و من از بیخ گوشم رد میشد و جونگکوک هم با همون لبا داشت جین رو قانع میکرد تا دهن تهیونگ رو آسفالت نکنه
_اخه اون چی داره که اینقد بهش توجه میکنییی میگ...
جین با حرفی که جونگکوک زد خوشکش بست من..من؟ من لال شده بودم لیسا رسما چشماش از حدقه داشت میزد بیرون
_بچه ها من فکر میکنم از اون...خوشم میاد!
لیسا ، ا.ت ، جین: و وات؟؟؟ واقعااااا؟
_د فاک د بچ (لیسا)
_فاکینگ گاد فاکینگ شت فاکینگ واتتتت (جین)
_کیم تهیونگ مرگتو رسمی کردی (ا.ت)
_اینبارو دیگه ولش اشکال ندارع ولی دفعه بعدی خودم باهاش تا دستشویی میرم باید برم به اون جیهوپ ، یونگی ، تهیونگ ، جیمین ، جنی و ناجونج بگم دور ورش نپلکن
جین گفت ، ا.ت و کوک داشتن ریز ریز میخندیدن
_جین اوپا ناجونج چیه خخخخ نامجون اسمشه
لیسا گفت و زد زیر خنده
_حالا هر خری🗿
_میتونم بگم مسیح شکرت امروز کلاسم با اون نیست وگرنه بد تر میشد لبام ممکن هم بود به جای باریک هم کشیده بشه 🐢
کوک گفت و اینبار همشون خندیدن
.
.
.
.
بعد کلاسا به خونه رفتن لیسا رفت توی اتاقش جین مشغول غذا درست کردن شد کوک هم داشت با بم بازی میکرد و بهش غذا و آب میداد منم داشتم طبق معمول کانال عوض میکردم که اخبار گذاشته شد
اخبار: سلام به بینندگان اخبار سلنا کویز امروز هم چندین نفر در اثر خو..
شبکه رو عوض کردم این خبرا عادی شده بود هر روز چند نفر میمیرن و میگن در اثر خودکشی بوده آقا آخرالزمان شده؟ یا خودکشی دست جمعیه؟ با خاموش کردن تلویزیون رفتم تا به جین توی چیدن میز کمک کنم
_اوه جین عجب شاهکاری شده به مناسبت این همه غذا که درست کردی امروز خودم ظرفا رو میشورم
_اوو خانم کیم ا.ت این اولین باره که میبینم میخوای کمک کنی اوکی بیا ببینم ظرفا و لیوانا رو بچین چنگال و قاشق و چاقو هم یادت نره سه تا بطری سوجو هم هست سالاد ها رو هم بزار و تمام
جین گفت و من با دهنی باز بهش نگاه کردم زود خودمو جمع و جور کردم و همه کارایی که گفت رو توی یک ربع انجام دادم
بلاخره تموم شد همه چی حاضره که با صدای در چشمام گرد شد مگه مامان بابا برای چند سال نرفته بودن ژاپن چطور برگشتن؟ رفتم درو باز کردم و با کسایی که دیدم کامل جا خوردم اونا....
............
فکر میکنم یکم برین توی خماری هم بد نباشه
خخخخ
اسلاید دوم ویلای جیهوپ ، وی ، جیمین ، یونگی ، نام ، جنی عه
اسلاید سوم ویلای جین ، ا.ت ، لیسا ، کوک عه
خوب حرفی حدیثی چیزی هست بخواین بگین؟ یا درمورد فیک؟ منتظر حدث و احتمالایی که درمورد این فیک میزنین هستممم
۹.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.