( part 9)
ویو استلا
چند روزی بود چیزی نخورده بودم حالم بد شد رفتم دسشویی بالا آوردم
تهیونگ : استلا حالت خوبه؟
استلا : ارع خوبم چیزی نیس فقط میشه برام یه چیزی بخری بخورم؟
تهیونگ : ارع حتما ، الان برمیگردم
چند مین بعد تهیونگ اومد . شروع کردم به خوردن خوراکیا که دکتر اومد ، بلند شدیم رفتیم سمتش
تهیونگ: دکتر عمل موفق بود؟
دکتر : خون زیادی از دست دادن تا الانم نمیدونم چطوری زنده موندن ، ما گلوله رو از بدنشون خارج کردیم ، اگه همینطوری مقاومت کنن شاید خوب بشن
استلا : ینی چی شاید خوب بشه اگه نشد چی
دکتر: اون دیگه دست من نیست ما هرکاری از دستمون بر میومد انجام دادیم بقیش به خودش بسته گی داره( جمله معروف دکترا😂🔪)
ویو تهیونگ
لباس مخصوص اتاق عملو پوشیدم و رفتم داخل ، کنار جونگکوک نشستم و دستشو گرفتم
تهیونگ : هیونگ صدامو میشنوی؟ لطفا زود خوب شو من نمیتونم تورو توی این وضع ببینم همیشه تو از من مراقبت میکردی ، الان نوبت منه که ازت مراقبت کنم ، تنها آرزوی من خوب شدن توعه ، نگران هیچی نباش الان فقط خودت مهمی .
( پرش زمانی به سه ماه بعد)
نویسنده : جونگکوک هنوز تو بیمارستانه ولی قراره مرخصی بشه ، در نبود جونگکوک همه ی کارها باند رو تهیونگ و استلا انجام میدادن و امروز قراره برن دنبال جونگکوک تا بیارنش خونه خودش
ویو استلا
صب با صدای الارم گوشی از خواب بیدار شدم کارای لازمو کردم یه آرایش لایت کردم موهامو از بالا بستم ، یه لباس انتخاب کردم و پوشیدم که تهیونگ اومد دنبالم رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم بیمارستان.
برای جونگکوک لباس آورده بودیم لباساشو که عوض کرد داشتیم از بیمارستان میومدیم بیرون یهو به گوشیم پیامک اومد از شماره ناشناس
: ولی من هنوز کارم باهات تموم نشده
بی اهمیت گوشیمو گذاشتم تو کیفم و رفتیم سوار ماشین شدیم. چند مین بعد رسیدیم عمارت جونگکوک، پیاده شدیم و رفتیم داخل.
جونگکوک : دلم برای خونم تنگ شده بود
تهیونگ : ماهم دلمون برای تو تنگ شده بود هیونگ
استلا : خوبه که برگشتی به ورژن قبلیت
جونگکوک : ممنون ، من میرم دوش بگیرم بعدش برم کارهای باندو انجام بدم
بعد رفتن جونگکوک پیامک رو به تهیونگ نشون دادم.
استلا : بنظرت هنوز زندس؟
تهیونگ : بعید میدونم چون جونگکوک گفت بهش شلیک کرده
استلا : اگه زنده باشه بد میشه برامون؟
تهیونگ : نه بابا عددی نیس ( ممکنه دوباره به جونگکوک آسیب بزنه حتی به استلا یا شایدم من)(تو دلش میگه)
…………
چند روزی بود چیزی نخورده بودم حالم بد شد رفتم دسشویی بالا آوردم
تهیونگ : استلا حالت خوبه؟
استلا : ارع خوبم چیزی نیس فقط میشه برام یه چیزی بخری بخورم؟
تهیونگ : ارع حتما ، الان برمیگردم
چند مین بعد تهیونگ اومد . شروع کردم به خوردن خوراکیا که دکتر اومد ، بلند شدیم رفتیم سمتش
تهیونگ: دکتر عمل موفق بود؟
دکتر : خون زیادی از دست دادن تا الانم نمیدونم چطوری زنده موندن ، ما گلوله رو از بدنشون خارج کردیم ، اگه همینطوری مقاومت کنن شاید خوب بشن
استلا : ینی چی شاید خوب بشه اگه نشد چی
دکتر: اون دیگه دست من نیست ما هرکاری از دستمون بر میومد انجام دادیم بقیش به خودش بسته گی داره( جمله معروف دکترا😂🔪)
ویو تهیونگ
لباس مخصوص اتاق عملو پوشیدم و رفتم داخل ، کنار جونگکوک نشستم و دستشو گرفتم
تهیونگ : هیونگ صدامو میشنوی؟ لطفا زود خوب شو من نمیتونم تورو توی این وضع ببینم همیشه تو از من مراقبت میکردی ، الان نوبت منه که ازت مراقبت کنم ، تنها آرزوی من خوب شدن توعه ، نگران هیچی نباش الان فقط خودت مهمی .
( پرش زمانی به سه ماه بعد)
نویسنده : جونگکوک هنوز تو بیمارستانه ولی قراره مرخصی بشه ، در نبود جونگکوک همه ی کارها باند رو تهیونگ و استلا انجام میدادن و امروز قراره برن دنبال جونگکوک تا بیارنش خونه خودش
ویو استلا
صب با صدای الارم گوشی از خواب بیدار شدم کارای لازمو کردم یه آرایش لایت کردم موهامو از بالا بستم ، یه لباس انتخاب کردم و پوشیدم که تهیونگ اومد دنبالم رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم بیمارستان.
برای جونگکوک لباس آورده بودیم لباساشو که عوض کرد داشتیم از بیمارستان میومدیم بیرون یهو به گوشیم پیامک اومد از شماره ناشناس
: ولی من هنوز کارم باهات تموم نشده
بی اهمیت گوشیمو گذاشتم تو کیفم و رفتیم سوار ماشین شدیم. چند مین بعد رسیدیم عمارت جونگکوک، پیاده شدیم و رفتیم داخل.
جونگکوک : دلم برای خونم تنگ شده بود
تهیونگ : ماهم دلمون برای تو تنگ شده بود هیونگ
استلا : خوبه که برگشتی به ورژن قبلیت
جونگکوک : ممنون ، من میرم دوش بگیرم بعدش برم کارهای باندو انجام بدم
بعد رفتن جونگکوک پیامک رو به تهیونگ نشون دادم.
استلا : بنظرت هنوز زندس؟
تهیونگ : بعید میدونم چون جونگکوک گفت بهش شلیک کرده
استلا : اگه زنده باشه بد میشه برامون؟
تهیونگ : نه بابا عددی نیس ( ممکنه دوباره به جونگکوک آسیب بزنه حتی به استلا یا شایدم من)(تو دلش میگه)
…………
۷.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.