محافظ سلطنتی پارت۷
گوجو:خیلی خوش اومدید،عصرونه روی میز حاضره.
گتو با تعجب نگاه میکرد:تو همین نیم ساعت پیش از کالسکه پیاده شدی؟عصرونه هم آمادس؟
کیراسا:کار تمومه گوجو؟
گوجو:بله بانو.
گتو دهنش باز مونده بود.
رفتن به سالن غذا خوری و عصرونه خوردن*
بعد عصرونه*
گتو:من دیگه میرم،هرچی شد بهم خبر بده.
کیراسا:باشه،بسلامت.
گتو از قلعه خارج شد.
کیراسا به اتاقه کارش رفت.
گوجو در زد*
کیراسا:بیا تو.
گوجو اومد تو.
کیراسا:خب،نتیجه تحقیقاتت چیشد.
گوجو:آقای....
کیراسا:خلاصه کن.
گوجو لبخندی زد:هیچکدوم از اسامی لیست چیز مشکوکی نداشتن اما فقط یه نفر بود که به نظر مشکوک میومد.
کیراسا:فک کنم میدونم کیه،مخفیگاهشو پیدا کردی؟
گوجو:بله.
کیراسا:پس فردا شب میریم چون....
خمیازهای کشید.
کیراسا:....امشب واقعا خستم.
گتو با تعجب نگاه میکرد:تو همین نیم ساعت پیش از کالسکه پیاده شدی؟عصرونه هم آمادس؟
کیراسا:کار تمومه گوجو؟
گوجو:بله بانو.
گتو دهنش باز مونده بود.
رفتن به سالن غذا خوری و عصرونه خوردن*
بعد عصرونه*
گتو:من دیگه میرم،هرچی شد بهم خبر بده.
کیراسا:باشه،بسلامت.
گتو از قلعه خارج شد.
کیراسا به اتاقه کارش رفت.
گوجو در زد*
کیراسا:بیا تو.
گوجو اومد تو.
کیراسا:خب،نتیجه تحقیقاتت چیشد.
گوجو:آقای....
کیراسا:خلاصه کن.
گوجو لبخندی زد:هیچکدوم از اسامی لیست چیز مشکوکی نداشتن اما فقط یه نفر بود که به نظر مشکوک میومد.
کیراسا:فک کنم میدونم کیه،مخفیگاهشو پیدا کردی؟
گوجو:بله.
کیراسا:پس فردا شب میریم چون....
خمیازهای کشید.
کیراسا:....امشب واقعا خستم.
۲.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.