پارت۷
ویولیا
که با کسی که پشت در بود خشکم شد اون .. همون پسره
_بلاخره پیدات کردم کوچولو
+تو..ا.ین..جا..چ.ی.ک.ا.ر.می..کنی(لکنت)
_اومدم کوچولوم و ببرم پیش خودم
+من با تو نمییام
_من ازت نظر نخواستم
+گفتم نمییام (داد)
که یهو هیونجین اومد
هیونجین :هی چی کار میکنی ولش کن گفت که نمییاد
_که نمییاد نه باشه پس با زور میبرمش
از پشتش اسحله اش رو در اورد و سمت هیونجین گرفت
_اگه با من نیای این اقا پسر میره اون دنیا فهمیدی
+دیوونه شدی
_اره دیوونه ی تو شدم زود بگو با من مییای یا این پسرِ رو بکشم
+با..ش.ه..با..ها.ت..میا..م..ک.ا.ری.باه..اش ..ندا..شته..با..ش
_افرین ب.ی.ب.ی. کوچولوی من
اسلحه رو اورد پایین و دستم و گرفت و دنبال خودش میکشوند دستم و خیلی خیلی محکم گرفته بود جوری که فکر کنم کبود بشه رسیدیم به ماشین که سوار شود و منو گذاشت روی پ.ا.ش.و ماشین و روشن کرد و شروع به حرکت کردن کرد خیلی تند میروند که با صدای بلند گفت
_مگه نگفته بودم فرار نکن هاااااا(داد ترسناک)
+بب..خ.شید..
_ چی رو ببخشم هااا بهت گفته بودم با پسرا حرف نزن گفتم فرار نکن تو چی کار کردی همه ی کاری که گفتم نکن و کردی (داد)
خیلی بلند داد میزد جوری که با هر دادش میلرزیدم خودم و توی بغلش جا دادم و خیلی محکم بغلش کردم
+ببخشید ببخشید نباید اون کار و میکردم ولی اون خدمتکاره منو خیلی عصبانی کرد (گریه)
_میدونم گریه نکن باشه کوچولو اگه میخوای بخوابی بخواب چون خیلی راه داریم
+مگه نمیریم همون خونه
_نه میریم خونه ی جنگلی چون خیلی دورِ بخواب
+اخه اگه بخوابم پاهات درد میگیره
_اشکال نداره خوشکلم
+میگم من چند تا سوال دارم
_بپرس
+اسمت چیه
_جانگ هوسوک ولی اسم مافیایم جیهوپه
+اوهوم اسم قشنگی داری فکر کنم تو هم اسمم و بدونی دیگه
_ممنونم اره اسمت و میدونم و چند تا چیز دیگه
+از کجا میدونی
_توی خونه ات دوربین گذاشتم برای همون
+چی گفتی چرا توی خونه ی من دوربین گذاشتی
_بعدن خودت میفهمی
+باشه سوال بعد چند سالته
_۲۴
+۶ سال ازم بزرگتری
_اره میدونم سوال دیگه ی نداری
+نه میخوام بخوابم
سرم و روی س.ی.ن.ه.ش. گذاشتم و چشمام و بستم
ویو هوسوک
وقتی بهش نگاه کردم دیدم خوابیده توی خواب چه کیوت میشه یکی از دستام و از روی فرمون برداشتم و اروم موهاش رو نوازش میکردم که چشمم به لباسش افتاد چون توی بغلم بود هودیش یکم رفته بود بالا و پ.ا.ه.ا.ش. معلوم بود دستم و از روی موهاش برداشتم و اروم روی پ.ا.ه.ا.ش. میکشیدم تا این که ..........
ادامه دارد
که با کسی که پشت در بود خشکم شد اون .. همون پسره
_بلاخره پیدات کردم کوچولو
+تو..ا.ین..جا..چ.ی.ک.ا.ر.می..کنی(لکنت)
_اومدم کوچولوم و ببرم پیش خودم
+من با تو نمییام
_من ازت نظر نخواستم
+گفتم نمییام (داد)
که یهو هیونجین اومد
هیونجین :هی چی کار میکنی ولش کن گفت که نمییاد
_که نمییاد نه باشه پس با زور میبرمش
از پشتش اسحله اش رو در اورد و سمت هیونجین گرفت
_اگه با من نیای این اقا پسر میره اون دنیا فهمیدی
+دیوونه شدی
_اره دیوونه ی تو شدم زود بگو با من مییای یا این پسرِ رو بکشم
+با..ش.ه..با..ها.ت..میا..م..ک.ا.ری.باه..اش ..ندا..شته..با..ش
_افرین ب.ی.ب.ی. کوچولوی من
اسلحه رو اورد پایین و دستم و گرفت و دنبال خودش میکشوند دستم و خیلی خیلی محکم گرفته بود جوری که فکر کنم کبود بشه رسیدیم به ماشین که سوار شود و منو گذاشت روی پ.ا.ش.و ماشین و روشن کرد و شروع به حرکت کردن کرد خیلی تند میروند که با صدای بلند گفت
_مگه نگفته بودم فرار نکن هاااااا(داد ترسناک)
+بب..خ.شید..
_ چی رو ببخشم هااا بهت گفته بودم با پسرا حرف نزن گفتم فرار نکن تو چی کار کردی همه ی کاری که گفتم نکن و کردی (داد)
خیلی بلند داد میزد جوری که با هر دادش میلرزیدم خودم و توی بغلش جا دادم و خیلی محکم بغلش کردم
+ببخشید ببخشید نباید اون کار و میکردم ولی اون خدمتکاره منو خیلی عصبانی کرد (گریه)
_میدونم گریه نکن باشه کوچولو اگه میخوای بخوابی بخواب چون خیلی راه داریم
+مگه نمیریم همون خونه
_نه میریم خونه ی جنگلی چون خیلی دورِ بخواب
+اخه اگه بخوابم پاهات درد میگیره
_اشکال نداره خوشکلم
+میگم من چند تا سوال دارم
_بپرس
+اسمت چیه
_جانگ هوسوک ولی اسم مافیایم جیهوپه
+اوهوم اسم قشنگی داری فکر کنم تو هم اسمم و بدونی دیگه
_ممنونم اره اسمت و میدونم و چند تا چیز دیگه
+از کجا میدونی
_توی خونه ات دوربین گذاشتم برای همون
+چی گفتی چرا توی خونه ی من دوربین گذاشتی
_بعدن خودت میفهمی
+باشه سوال بعد چند سالته
_۲۴
+۶ سال ازم بزرگتری
_اره میدونم سوال دیگه ی نداری
+نه میخوام بخوابم
سرم و روی س.ی.ن.ه.ش. گذاشتم و چشمام و بستم
ویو هوسوک
وقتی بهش نگاه کردم دیدم خوابیده توی خواب چه کیوت میشه یکی از دستام و از روی فرمون برداشتم و اروم موهاش رو نوازش میکردم که چشمم به لباسش افتاد چون توی بغلم بود هودیش یکم رفته بود بالا و پ.ا.ه.ا.ش. معلوم بود دستم و از روی موهاش برداشتم و اروم روی پ.ا.ه.ا.ش. میکشیدم تا این که ..........
ادامه دارد
۲.۰k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.