رویای من . پارت 19
کوک : نه . بریم دیگه . کلاس شروع شد
جینا: باشهه ( با خنده و چشمهای ریز )
این سوک: ... ( خنده )
کوک با دیدن خنده ی من هم خندش گرفت
وارد کلاس شدیم
رفتیم سر نیمکت هامون
بعد چند دقیقه اقای چانگ سو وارد شد
اقای چانگ سو: سلام بچه ها صبحتون بخیر تکالیف رو بیارید بزارید رو میزم
این سوک: واییی تکالییف!
کوک: منم ننوشتم ...( با خنده )
این سوک : هوووفففف میرم بهش بگم
کوک: منم میام
رفتیم سر میزش
این سوک: امم... اقای چانگ سو میتونیم چند لحضه وقتتون رو بگیریم؟
چانگ سو : بله
این سوک : راستش من و اقای کوک ...
کوک: اقای کوک؟
* زدم به دستش *
این سوک: کاری نداشته باش...
این سوک: تکالیفمون رو ننوشتیم
چانگ سو: تورو مشکلی نداره . مدیر بهم اطلاع داد غش کردی ولی اقای کوک شما چه بهونه یی دارید؟
کوک: من میخواستم... ( نذاشت حرفم رو کامل بزنم
این سوک: اقای چانگ سوو ایشون هم میخواست از من محافظت کنه تا بیمارستان باهام اومد و دیگه شب هم تو بیمارستان باهام موند
چانگ سو: بهونه ی خوبی بود. برید بشینید
رفتیم نشستیم
این سوک: فک نکنم قبول کرده باشه
کوک : قبول کرده نگران نباش
این سوک: من نگران نیستم!
کوک: ارهه دیدم سر میز . نذاشتی من حرف بزنم و حرف خودتو زدی
این سوک : خبب میشه گف
کوک: دیدییییی
این سوک : حالا بسه . بزرگش نکن
چانگ سو : خب بچه ها کتاب هاتون رو دربیارید میخوایم درس رو شروع کنیم
این سوک : کتابات رو دربیار...
کوک: نگی هم خودم درمیارم
این سوک: شدی من ؟ ( با خنده )
کوک: اره، شدم تو ( با خنده )
( پرش زمانی به زنگ تفریح )
چانگ سو: فعلا تا همینجای درس بسه . برید زنگ تفریح و برگردید
این سوک: هووووفف . *رفتم سمت جینا*
این سوک: جینا میای بریم ؟
جینا: امم... چیزه من با جونگهی میرم اگه اشکالی نداره
روبمو کردم به جونگهی
این سوک: اوووو جونگهی ، جینا شده دوست دخترت ؟ ( با خنده )
جونگهی : اره *سرش رو پایین اورد ( با خجالت )
این سوک: خجالت نداره *دستم رو بردم رو چونش ، و صورتش رو اوردم بالا*
این سوک: برید خوش باشید
جینا: مرسی
رفتم...
کپی ممنوع ❌
جینا: باشهه ( با خنده و چشمهای ریز )
این سوک: ... ( خنده )
کوک با دیدن خنده ی من هم خندش گرفت
وارد کلاس شدیم
رفتیم سر نیمکت هامون
بعد چند دقیقه اقای چانگ سو وارد شد
اقای چانگ سو: سلام بچه ها صبحتون بخیر تکالیف رو بیارید بزارید رو میزم
این سوک: واییی تکالییف!
کوک: منم ننوشتم ...( با خنده )
این سوک : هوووفففف میرم بهش بگم
کوک: منم میام
رفتیم سر میزش
این سوک: امم... اقای چانگ سو میتونیم چند لحضه وقتتون رو بگیریم؟
چانگ سو : بله
این سوک : راستش من و اقای کوک ...
کوک: اقای کوک؟
* زدم به دستش *
این سوک: کاری نداشته باش...
این سوک: تکالیفمون رو ننوشتیم
چانگ سو: تورو مشکلی نداره . مدیر بهم اطلاع داد غش کردی ولی اقای کوک شما چه بهونه یی دارید؟
کوک: من میخواستم... ( نذاشت حرفم رو کامل بزنم
این سوک: اقای چانگ سوو ایشون هم میخواست از من محافظت کنه تا بیمارستان باهام اومد و دیگه شب هم تو بیمارستان باهام موند
چانگ سو: بهونه ی خوبی بود. برید بشینید
رفتیم نشستیم
این سوک: فک نکنم قبول کرده باشه
کوک : قبول کرده نگران نباش
این سوک: من نگران نیستم!
کوک: ارهه دیدم سر میز . نذاشتی من حرف بزنم و حرف خودتو زدی
این سوک : خبب میشه گف
کوک: دیدییییی
این سوک : حالا بسه . بزرگش نکن
چانگ سو : خب بچه ها کتاب هاتون رو دربیارید میخوایم درس رو شروع کنیم
این سوک : کتابات رو دربیار...
کوک: نگی هم خودم درمیارم
این سوک: شدی من ؟ ( با خنده )
کوک: اره، شدم تو ( با خنده )
( پرش زمانی به زنگ تفریح )
چانگ سو: فعلا تا همینجای درس بسه . برید زنگ تفریح و برگردید
این سوک: هووووفف . *رفتم سمت جینا*
این سوک: جینا میای بریم ؟
جینا: امم... چیزه من با جونگهی میرم اگه اشکالی نداره
روبمو کردم به جونگهی
این سوک: اوووو جونگهی ، جینا شده دوست دخترت ؟ ( با خنده )
جونگهی : اره *سرش رو پایین اورد ( با خجالت )
این سوک: خجالت نداره *دستم رو بردم رو چونش ، و صورتش رو اوردم بالا*
این سوک: برید خوش باشید
جینا: مرسی
رفتم...
کپی ممنوع ❌
۱۰.۴k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.