پارت۵
_تو کشو چند دست لباس نو هست
+ ب باشه ممنونم
اون سرشو تکون داد و یک لبخند زد (لبخندای سانشاینی هوپی)و اتاق رو ترک کرد....
لباسم رو عوض کردم و روی تختم دراز کشیدم.....
اون خیلی مودب و مهربون بود و باعث میشد احساس نکنم که گروگانم
ولی چرا ما رو گروگان گرفتن ؟حال پدر و مادرم خوبه؟
و با همین فکر ها کم کم خوابم برد
صبح با صدای در زدن از خواب بیدار شدم
+بله
_جیهوپم ،آماده شو باید بریم دیدن رییس(با استرس)
+باشه الان میام
ویو جی هوپ
رییس آدم بدی نبود ولی تنها کسی که از خانواده ی کیم (خانوادهیشخصیت
خودمون)گیرش اومده بود همین دختر بیگناه بود معلوم نبود قرار باهاش چکار کنه....
+اومدم
_خوبه بیا بریم صبحانه بخوریم بعدش بریم پیش رییس
+باشه،صبحانه چی هست
_الان به فکر شکمتییی؟
+....
ویو سولی
بعد از تموم کردن صبحانه منتظر جی هوب
موندم
_بریم
+رییست با من چکار داره
_الان وقت توضیح دادن نیست
جیهوپ جلوی در ایستاد و در زد
٫بیا تو
(علامت کوکی= ٫)
+ ب باشه ممنونم
اون سرشو تکون داد و یک لبخند زد (لبخندای سانشاینی هوپی)و اتاق رو ترک کرد....
لباسم رو عوض کردم و روی تختم دراز کشیدم.....
اون خیلی مودب و مهربون بود و باعث میشد احساس نکنم که گروگانم
ولی چرا ما رو گروگان گرفتن ؟حال پدر و مادرم خوبه؟
و با همین فکر ها کم کم خوابم برد
صبح با صدای در زدن از خواب بیدار شدم
+بله
_جیهوپم ،آماده شو باید بریم دیدن رییس(با استرس)
+باشه الان میام
ویو جی هوپ
رییس آدم بدی نبود ولی تنها کسی که از خانواده ی کیم (خانوادهیشخصیت
خودمون)گیرش اومده بود همین دختر بیگناه بود معلوم نبود قرار باهاش چکار کنه....
+اومدم
_خوبه بیا بریم صبحانه بخوریم بعدش بریم پیش رییس
+باشه،صبحانه چی هست
_الان به فکر شکمتییی؟
+....
ویو سولی
بعد از تموم کردن صبحانه منتظر جی هوب
موندم
_بریم
+رییست با من چکار داره
_الان وقت توضیح دادن نیست
جیهوپ جلوی در ایستاد و در زد
٫بیا تو
(علامت کوکی= ٫)
۶.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.