ᴀʙᴀɴᴅᴏɴᴇᴅ ʜᴏᴜꜱᴇ ₚ₁
اونقدر دویده بودم که داشتم از حال می رفتم من کجا بودم ؟
چشمانم باز کردم تو یه خونه متروکه بودم و تو یه اتاق افتاده بودم نمیدونم آخرین بار کجا بودم اما مطمئنم هر جا بودم اینجا نبود من فقط رفته بودم جنگل ولی بعدش یه چیزی افتاده بود دنبالم نمی دونم چی بود وقت نداشتم نگاش کنم تنها کاری که میکردم فرار بود نکنه اون موجود وندو بوده باشه نکنه من
من الان کجام ؟
( بچه ها یه موجودی هست به نام وندو ولی بلند تلفظش نکنید واقعی یا تئوری بنظر من وجود داره فکت دیدم ولی بلند نخونیدش میگن که اگه بخونید میاد سراغتون تو داستان بیشتر باهاشون آشنا می شید )
بلند شدم رفتم سمت در اما در قفل بود هرچی دستگیره رو میکشیدم باز نمیشد
نشستم یه گوشه و زانوهامو بغل کردم و سرمو گذاشتم روشون جریان چی بود
زدم زیر گریه
اما چرا من معمولا خیلی سخت گریه میکردم
من واقعا کجام ؟؟
عادتم بود هیچوقت تسلیم نمی شدم رفتم سمت در که یهو
چشمانم باز کردم تو یه خونه متروکه بودم و تو یه اتاق افتاده بودم نمیدونم آخرین بار کجا بودم اما مطمئنم هر جا بودم اینجا نبود من فقط رفته بودم جنگل ولی بعدش یه چیزی افتاده بود دنبالم نمی دونم چی بود وقت نداشتم نگاش کنم تنها کاری که میکردم فرار بود نکنه اون موجود وندو بوده باشه نکنه من
من الان کجام ؟
( بچه ها یه موجودی هست به نام وندو ولی بلند تلفظش نکنید واقعی یا تئوری بنظر من وجود داره فکت دیدم ولی بلند نخونیدش میگن که اگه بخونید میاد سراغتون تو داستان بیشتر باهاشون آشنا می شید )
بلند شدم رفتم سمت در اما در قفل بود هرچی دستگیره رو میکشیدم باز نمیشد
نشستم یه گوشه و زانوهامو بغل کردم و سرمو گذاشتم روشون جریان چی بود
زدم زیر گریه
اما چرا من معمولا خیلی سخت گریه میکردم
من واقعا کجام ؟؟
عادتم بود هیچوقت تسلیم نمی شدم رفتم سمت در که یهو
۵.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.