smile of the moon
پیرمردی که سه پسر داشت و هر سه زن داشتند شبی مهمان پدر شدند، بعد از شام هر کدام به گوشه ای رفته و با زن خود خوابیدند، نصف شب پسر بزرگش هوس میکنه دلش میخواد، زنش میگه زشته جا نیست همه میفهمن.
پسره میگه برو سر یخچال آب بخور دیدیم کسی بیدار نشد شروع میکنیم، زنش رفت سر یخچال و آب خورد و دید کسی بیدار نشد، شوهرش کارشو کرد و بعدش دوتا پسر دیگه هم به تربیت همینکارو کردن.
صبح پیرمرد گفت: دیشب تا صبح تشنه بودم..
عروساش گفتن پدرجان پس چرا آب نخوردی؟!
پیرمرد گفت: آخه دیدم هرکی رفت سر یخچال آب خورد گرفتن ترتیبشو دادن، دیگه تـخم نکردم برم😂😂
#دنیای_فانتزی_ویسگون
#FantasyWorldWisgoon
#فانتزی #کیوت #بامزه
#رویایی #زیبا #جادویی
پسره میگه برو سر یخچال آب بخور دیدیم کسی بیدار نشد شروع میکنیم، زنش رفت سر یخچال و آب خورد و دید کسی بیدار نشد، شوهرش کارشو کرد و بعدش دوتا پسر دیگه هم به تربیت همینکارو کردن.
صبح پیرمرد گفت: دیشب تا صبح تشنه بودم..
عروساش گفتن پدرجان پس چرا آب نخوردی؟!
پیرمرد گفت: آخه دیدم هرکی رفت سر یخچال آب خورد گرفتن ترتیبشو دادن، دیگه تـخم نکردم برم😂😂
#دنیای_فانتزی_ویسگون
#FantasyWorldWisgoon
#فانتزی #کیوت #بامزه
#رویایی #زیبا #جادویی
۲۰.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.