هم تجاوز شدهГ2
دوست ندارم غیر کیپاپر بخونه:)
___________________________
چشماشو باز کرد، و نفس عمیقی کشید بوی الکل بود آه به دو برش نگاهی انداخت اونجا اصلا شبیه خونش نبود حتی شبیه دانشگاه نبود نگاهی کوتاه و سر سری به دور و برش کرد و فهمید خودشه!!!!
بیمارستانه صدا زد:کسی نیست؟؟؟؟
یهو,پسری رو دید دم در با کلاه و ماسک لباساش سیاه بود،نگاهی سر سری بهش کرد و تعظیم کرد و رفت,ات با ترس بهش نگاه کرد و سریع سرمو از دستش کشید الن وارد اتاق شد و گفت:اتتتتتتت خوبیییی و شروع کرد به گریه کردن ات آروم گفت خوبم بزار برم,اما الن دستشو سفت گرفت و گفت:یاااا کجا تو مریضی بگیر بشین وقتی کلمه مریض رو شنید تمام خاطراتش توی ذهنش مرور شد و آروم گفت,چی؟؟؟؟
_____________________________
ات سرشو تکون داد و گفت:آهان یعنی اینکه,منو یک پسره ای پیدا کرد آورد بیمارستان تو هم بلا فاصله اومدی؟؟؟؟
الن سرشو تکون داد و گفت:من خودمم نمیدونستم جیهون بهم گفت,
ات سری به نشونه مثبت تکون داد و خدا خدا میکرد اون پسر رو دوباره ببینه
_____________________________
روز بعد ساعت های 7 از بیمارستان مرخصش کردن، و اون میتونست بره و دوباره منزوی بشه ولی اینو دوست نداشت؟؟؟؟داشت؟
گوشیشو توی راه برداشت و اونیش پیام داد و گفت,میرم خونه الن نگران نباش
و سمت خیابان اصلی رفت تا یو سری کار بکنه
_____________.
ساعت 9 شده بود و داشت به سمت خونه الن میرفت که سر راهش گاری هوتوک فروشی رو دید سریع سمتش رفت و پنجتا گرفت,یکی رو توی دهنش گذاشت و از اجوشی تشکر کرد و به راهش ادامه داد اما
میگم:"|اصلا کیپاپر اینو دنبال میکنه؟یک دوتا کامنت بدین بفهمم کیپاپر هست لاقل برا اونا بنویسم
___________________________
چشماشو باز کرد، و نفس عمیقی کشید بوی الکل بود آه به دو برش نگاهی انداخت اونجا اصلا شبیه خونش نبود حتی شبیه دانشگاه نبود نگاهی کوتاه و سر سری به دور و برش کرد و فهمید خودشه!!!!
بیمارستانه صدا زد:کسی نیست؟؟؟؟
یهو,پسری رو دید دم در با کلاه و ماسک لباساش سیاه بود،نگاهی سر سری بهش کرد و تعظیم کرد و رفت,ات با ترس بهش نگاه کرد و سریع سرمو از دستش کشید الن وارد اتاق شد و گفت:اتتتتتتت خوبیییی و شروع کرد به گریه کردن ات آروم گفت خوبم بزار برم,اما الن دستشو سفت گرفت و گفت:یاااا کجا تو مریضی بگیر بشین وقتی کلمه مریض رو شنید تمام خاطراتش توی ذهنش مرور شد و آروم گفت,چی؟؟؟؟
_____________________________
ات سرشو تکون داد و گفت:آهان یعنی اینکه,منو یک پسره ای پیدا کرد آورد بیمارستان تو هم بلا فاصله اومدی؟؟؟؟
الن سرشو تکون داد و گفت:من خودمم نمیدونستم جیهون بهم گفت,
ات سری به نشونه مثبت تکون داد و خدا خدا میکرد اون پسر رو دوباره ببینه
_____________________________
روز بعد ساعت های 7 از بیمارستان مرخصش کردن، و اون میتونست بره و دوباره منزوی بشه ولی اینو دوست نداشت؟؟؟؟داشت؟
گوشیشو توی راه برداشت و اونیش پیام داد و گفت,میرم خونه الن نگران نباش
و سمت خیابان اصلی رفت تا یو سری کار بکنه
_____________.
ساعت 9 شده بود و داشت به سمت خونه الن میرفت که سر راهش گاری هوتوک فروشی رو دید سریع سمتش رفت و پنجتا گرفت,یکی رو توی دهنش گذاشت و از اجوشی تشکر کرد و به راهش ادامه داد اما
میگم:"|اصلا کیپاپر اینو دنبال میکنه؟یک دوتا کامنت بدین بفهمم کیپاپر هست لاقل برا اونا بنویسم
۶.۵k
۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.