فیک جونگکوک پارت ۲۶
مامانبزرگ ا/ت:لباساتون چرا اینجوریه
ا/ت:عه کدوم لباس؟عه جونگکوک تو هم اینو پوشیدی؟(با لبخند تمسخر امیز)
جونگکوک:نه تو پوشیدیش
فامیلا:باشه بابا بیاین بریم
بابای ا/ت:تو و جونگکوک با اونا بریم(فامیلاشون)
جونگکوک:چشم
سوار ماشین شدین
یکی از فامیلاشون:خب بگین ببینم شما باهم رابطه دارین؟
ا/ت:اقا ولمون کنین دیگههههه
فامیلشون:باشه بابا
رسیدین به طبیعت(تو اسلاید دوم گذاشتم)
جونگکوک:وای چه جای خوبیه
ا/ت:اره خیلی سبزه
کارن:حواسم بهتون هست
ا/ت:برو بابا چی میگی تو آخه
کارن:زهرمار
مامانبزرگ ا/ت:خب بیاین کباب هارو بپزیم
عموی ا/ت:بابا هنوز زوده .
ا/ت:هاپو هات گشنه نشن؟(عموی ا/ت سگ داشت)
عموی ا/ت:نه خوبه
کارن:دادش بیا یه دیقه حرف دارم باهات
جونگکوک:با من بودی؟
کارن:نه پس با درخت بودم بیا
جونگکوک:باشه
ویو جونگکوک:
نمیدونم چرا داره منو میبره.ولی بخاطر ا/ت رفتم.
کارن:خب بگو ببینم اون واقعا دوست دخترته؟
جونگکوک:خب اره
کارن با صدای بلند:راستشو بگو
جونگکوک:اره دیگه
کارن با جیغ:ولی اون مال منه من اونو دوست دارم
جونگکوک یکم با صدای بلند تر:ولی اون تورو دوست نداره .ا/ت منو دوست داره
همین لحظه اونیکی مامانبزرگ ا/ت (مامان مامانش) و یکی از فامیلاشون اومدن
جونگکوک و کارن با چشای باز و گرد برگشتن و نگاه کردن
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
پایان پارت ۲۶.شرایط برای پارت بعد ۲۰ لایک
ا/ت:عه کدوم لباس؟عه جونگکوک تو هم اینو پوشیدی؟(با لبخند تمسخر امیز)
جونگکوک:نه تو پوشیدیش
فامیلا:باشه بابا بیاین بریم
بابای ا/ت:تو و جونگکوک با اونا بریم(فامیلاشون)
جونگکوک:چشم
سوار ماشین شدین
یکی از فامیلاشون:خب بگین ببینم شما باهم رابطه دارین؟
ا/ت:اقا ولمون کنین دیگههههه
فامیلشون:باشه بابا
رسیدین به طبیعت(تو اسلاید دوم گذاشتم)
جونگکوک:وای چه جای خوبیه
ا/ت:اره خیلی سبزه
کارن:حواسم بهتون هست
ا/ت:برو بابا چی میگی تو آخه
کارن:زهرمار
مامانبزرگ ا/ت:خب بیاین کباب هارو بپزیم
عموی ا/ت:بابا هنوز زوده .
ا/ت:هاپو هات گشنه نشن؟(عموی ا/ت سگ داشت)
عموی ا/ت:نه خوبه
کارن:دادش بیا یه دیقه حرف دارم باهات
جونگکوک:با من بودی؟
کارن:نه پس با درخت بودم بیا
جونگکوک:باشه
ویو جونگکوک:
نمیدونم چرا داره منو میبره.ولی بخاطر ا/ت رفتم.
کارن:خب بگو ببینم اون واقعا دوست دخترته؟
جونگکوک:خب اره
کارن با صدای بلند:راستشو بگو
جونگکوک:اره دیگه
کارن با جیغ:ولی اون مال منه من اونو دوست دارم
جونگکوک یکم با صدای بلند تر:ولی اون تورو دوست نداره .ا/ت منو دوست داره
همین لحظه اونیکی مامانبزرگ ا/ت (مامان مامانش) و یکی از فامیلاشون اومدن
جونگکوک و کارن با چشای باز و گرد برگشتن و نگاه کردن
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
پایان پارت ۲۶.شرایط برای پارت بعد ۲۰ لایک
۷.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.