"پاریس ِ تو" پارت ۱
۲۱ سپتامبر پاریس" سال ۱۷۹۰"
"کت های براغ گردنبند هایی از جنس زمرد و یاقوت که مثل قلب هاشون سفت و سنگیه اما
تفاوتی که باهم دارن براغ بودن اون گردنبند هاست درحالی که قلب همشون از لجن هم سیاه تره و بویه کثافت به خودش گرفته درست مثل لونه شیطان مردم اینجا با حسادت به همدیگه نگاه میکنن و مقام های پایین تر از خودشون رو تحقیر میکنن اینجا وانمود به دلسوزی میکنی و اونا تشویقت میکنن ولی اگه واقعا یه روزی کمی از عشق درون قلبت پی ببرن تورو ضعیف میدونن و میتونی واضح صدای پچ پچای مضخرفشونو بشنوی"
_موسیو جئون حالت صورتتون گرفته شده...از مهمانی لذت نمیبری؟
"حالم از صداتون و حرفایی که هر کلمه اش مثل زهر بدون پادزهر وارد قلب مردم میشه بهم میخوره"
_عذر خواهی من رو بپذیرن مادام برلیان مهمانی مثل همیشه بی نظیره و با وجود شما حتی عالی ترم میشه این روزا افکار زیادی به ذهنم میان و حواس منو از اطراف پرت میکنن
_جئون عزیز شنیدن این حرفا از زبون شما باعث افتخاره... اوه راستی شنیدم برای مدتی به کره برنمیگردین
_ظاهرا پدرم قراره در پاریس بمونن...با پدرم صحبت کردین مادام؟
_قبل از شما گفت و گویه کوتاهی با پدرت داشتم و اون از اینکه شما هنوز ازدواج نکردین ناراحت بود...چرا؟زنی نیست که چشمتون رو گرفته باشه؟
"کاش میتونستم زبونتو از حلقت بکشم بیرون تا دیگه چیزی که بهت مربوط نیستو نپرسی"
_جوری حرف میزنید که حس پیر بودن بهم دست میده مادام برلیان هنوز برای ازدواج وقت هست
_چند روزه شایعات مزخرفی درباره همجنسگرا بودن موسیو جئون جونگکوک به گوش میرسه برای تموم شدن این مزخرفات بهتر نیست با زنی شایسته ازدواج کنید؟
"فقط خفه شو هرزه دورو تا با همین گردنبندای گرونت خفت نکردم"
هرچقدر بیشتر اونجا میموند بیشتر متنفر میسد از این همه مقام پس فقط باید فرار میکرد...هر ثانیه بیشتر اونجا موندن باعث میشد بیشتر حالش خودش و ادامای کثیف اونجا بهم بخوره...حالش از بوی شراب بهم میخورد و سرش از حرف هایی که تویه هر جمله هزاران تحقیر چیده شده درد گرفته بود و فقط میخواست از عمارت اون سگ های کثیف بیرون بیاد ولی حالا باید کجا میرفت؟تا وقتی پاهاش بشکنه راه میره ولی اخرش به کجا برسه وقتی فقط چند دقیقه دیگه سگ های دست اموز پدرش دنبالش میومدن و به همون عمارت دروغ و حسادت و کینه برش میگردوندن...ولی ادامه داد و حالا به کوچه بن بستی رسیده که تنها نور روشن اونجا متعلق به گلفروشی روبه روشه که برخلاف انتظارش شروع همه چیز از همین بن بسته
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو #تهکوک #ویکوک #فیک #نامجین #یونمین
"کت های براغ گردنبند هایی از جنس زمرد و یاقوت که مثل قلب هاشون سفت و سنگیه اما
تفاوتی که باهم دارن براغ بودن اون گردنبند هاست درحالی که قلب همشون از لجن هم سیاه تره و بویه کثافت به خودش گرفته درست مثل لونه شیطان مردم اینجا با حسادت به همدیگه نگاه میکنن و مقام های پایین تر از خودشون رو تحقیر میکنن اینجا وانمود به دلسوزی میکنی و اونا تشویقت میکنن ولی اگه واقعا یه روزی کمی از عشق درون قلبت پی ببرن تورو ضعیف میدونن و میتونی واضح صدای پچ پچای مضخرفشونو بشنوی"
_موسیو جئون حالت صورتتون گرفته شده...از مهمانی لذت نمیبری؟
"حالم از صداتون و حرفایی که هر کلمه اش مثل زهر بدون پادزهر وارد قلب مردم میشه بهم میخوره"
_عذر خواهی من رو بپذیرن مادام برلیان مهمانی مثل همیشه بی نظیره و با وجود شما حتی عالی ترم میشه این روزا افکار زیادی به ذهنم میان و حواس منو از اطراف پرت میکنن
_جئون عزیز شنیدن این حرفا از زبون شما باعث افتخاره... اوه راستی شنیدم برای مدتی به کره برنمیگردین
_ظاهرا پدرم قراره در پاریس بمونن...با پدرم صحبت کردین مادام؟
_قبل از شما گفت و گویه کوتاهی با پدرت داشتم و اون از اینکه شما هنوز ازدواج نکردین ناراحت بود...چرا؟زنی نیست که چشمتون رو گرفته باشه؟
"کاش میتونستم زبونتو از حلقت بکشم بیرون تا دیگه چیزی که بهت مربوط نیستو نپرسی"
_جوری حرف میزنید که حس پیر بودن بهم دست میده مادام برلیان هنوز برای ازدواج وقت هست
_چند روزه شایعات مزخرفی درباره همجنسگرا بودن موسیو جئون جونگکوک به گوش میرسه برای تموم شدن این مزخرفات بهتر نیست با زنی شایسته ازدواج کنید؟
"فقط خفه شو هرزه دورو تا با همین گردنبندای گرونت خفت نکردم"
هرچقدر بیشتر اونجا میموند بیشتر متنفر میسد از این همه مقام پس فقط باید فرار میکرد...هر ثانیه بیشتر اونجا موندن باعث میشد بیشتر حالش خودش و ادامای کثیف اونجا بهم بخوره...حالش از بوی شراب بهم میخورد و سرش از حرف هایی که تویه هر جمله هزاران تحقیر چیده شده درد گرفته بود و فقط میخواست از عمارت اون سگ های کثیف بیرون بیاد ولی حالا باید کجا میرفت؟تا وقتی پاهاش بشکنه راه میره ولی اخرش به کجا برسه وقتی فقط چند دقیقه دیگه سگ های دست اموز پدرش دنبالش میومدن و به همون عمارت دروغ و حسادت و کینه برش میگردوندن...ولی ادامه داد و حالا به کوچه بن بستی رسیده که تنها نور روشن اونجا متعلق به گلفروشی روبه روشه که برخلاف انتظارش شروع همه چیز از همین بن بسته
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو #تهکوک #ویکوک #فیک #نامجین #یونمین
۴.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.