Part:11
Part:11
تا ا.ت بخاد چیزی بگه جیمین بلند شد و پاهاشو کنار های ا.ت گذاشت و لباشو روی لبای ا.ت گذاشت و همونطور میک میزد ا.ت از خجالت سرخ شده بود و نمیدونست چیکار کنه خیلی شوکه شده بود دستشو روی سینه جیمین گذاشت و یکم هول داد ولی حتی یک اینچ هم تکون نخورد و بعد از چند ثانیه ا.ت نفس کم اورد و به سینه جیمین کوبید و جیمین فهمید و ازش جدا شد
ا.ت: جیمین این چه کاریه
جیمین: ا.ت لبات هنوز همون طعم رو میدن لیمو شیرین
ا.ت: جیمین دلیل این کاراتو نمیفهمم
جیمین: ا.ت چرا نمیفهمی من دوست داشتم دارم و خواهم داشت
ا.ت: جیمین از روم برو کنار همین حالا(آروم)
جیمین از روی ا.ت رفت کنار
جیمین: ا.ت من....
ا.ت: جیمین فقط بزار برم هوم نمیفهمم چرا منو آوردی اینجا فقط بخاطر اینکه اسمم و اخلاقم شبیه اون دخترس فکر میکنی من اونم
جیمین: ا.ت تو هیچ عوض نشدی فیست اخلاقت رفتارت عطر تنت بوی سرت طعم لبت همشون همونن هیچ تغیری نکردی لطفا فقط چند روز بهم فرصت بده شاید تونستم بهت ثابت کنم تو مال من بودی و هستی
ا.ت: جیمین من به فکر کردن نیاز دارم من...هوفف نمیدونم باید چیکار کنم سردرگمم نمیدونم
جیمین: ا.ت فقط به من فرصت بده میدونم خیلی دارم تند میرم ولی واقعا بهت نیاز دارم من بدون تو مثل یک جسم بدون روحم
ا.ت: جیمین من فقط سه روز اینجا میمونم و بعدش میرم ولی اگه نتونستی بهم چیزی رو ثابت کنی هیچوقت دیگه هیچوقت سمت من نیا....
تا ا.ت بخاد چیزی بگه جیمین بلند شد و پاهاشو کنار های ا.ت گذاشت و لباشو روی لبای ا.ت گذاشت و همونطور میک میزد ا.ت از خجالت سرخ شده بود و نمیدونست چیکار کنه خیلی شوکه شده بود دستشو روی سینه جیمین گذاشت و یکم هول داد ولی حتی یک اینچ هم تکون نخورد و بعد از چند ثانیه ا.ت نفس کم اورد و به سینه جیمین کوبید و جیمین فهمید و ازش جدا شد
ا.ت: جیمین این چه کاریه
جیمین: ا.ت لبات هنوز همون طعم رو میدن لیمو شیرین
ا.ت: جیمین دلیل این کاراتو نمیفهمم
جیمین: ا.ت چرا نمیفهمی من دوست داشتم دارم و خواهم داشت
ا.ت: جیمین از روم برو کنار همین حالا(آروم)
جیمین از روی ا.ت رفت کنار
جیمین: ا.ت من....
ا.ت: جیمین فقط بزار برم هوم نمیفهمم چرا منو آوردی اینجا فقط بخاطر اینکه اسمم و اخلاقم شبیه اون دخترس فکر میکنی من اونم
جیمین: ا.ت تو هیچ عوض نشدی فیست اخلاقت رفتارت عطر تنت بوی سرت طعم لبت همشون همونن هیچ تغیری نکردی لطفا فقط چند روز بهم فرصت بده شاید تونستم بهت ثابت کنم تو مال من بودی و هستی
ا.ت: جیمین من به فکر کردن نیاز دارم من...هوفف نمیدونم باید چیکار کنم سردرگمم نمیدونم
جیمین: ا.ت فقط به من فرصت بده میدونم خیلی دارم تند میرم ولی واقعا بهت نیاز دارم من بدون تو مثل یک جسم بدون روحم
ا.ت: جیمین من فقط سه روز اینجا میمونم و بعدش میرم ولی اگه نتونستی بهم چیزی رو ثابت کنی هیچوقت دیگه هیچوقت سمت من نیا....
۹۶۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.