عشق دوست داشتنی
پارت 11
**
هانا: یونجین رو بغل کردم* بریم!
**
می سونگ؛ سلامم خوش اومدید!
هانا: مرسی عزیزم..سلام
جیهوپ: سلام
کوک: سلام
مینا: ما دخترا میریم بالا شما هم همینجا باهم حرف بزنید
هانا: یونجین پیش تو بمونه یا من؟
ته:لایلا لیا پیش منه تو برو!
لایلا: باشه
کوک: به تو احتیاج پیدا میکنه!؟
هانا: راست میگی* میبینمت
کوک:🙂
*
هانا: یعنی.. تنها کسایی که بچه دارن فقط من و لایلا ایم؟😂
مینا: والا شما زود شروع کردین😂
همه: خندیدن*
یونجین: بغض* سرشو نزدیک سینه هانا کرد*
هانا: اووووو باشه باشه صبر کن صبرکن..بیا*.. مثل باباش..دیگه نگم بهتره😂
همه:😂
هینا: گوگولیه
می یونگ: خیلی
می سونگ: هعیی منم نی نی میخوام
هانا و لایلا؛ خب به جیهوپ بگو..اون که راضیه
می سونگ: میترسم..
هانا: ببین..منم اینطوری بودم ولی کوک تمام مدت رابطه هامون تا بارداری مراقبم بود.. و نمیذاشت درد بکشم یا اگه میکشیدم بهم دلداری میداد
می سونگ؛ واقعا؟
لایلا: اهوم :)
سوجین: جیهوپ راضیه دیگه!
می سونگ: باشه :)
هانا: جیهوپ کمکت میکنه😉
هینا: بیاد بریم پیش اعضا
هانا: من باید یونجین رو بخوابونم ! یونجین رو از خودم جدا کردم..می سونگ یه بالش میدی؟
یونجین: گریه*
هانا: باشه باشه بریم بخوابیم!.جووونگ کوکککک
کوک: دویدم سمت اتاق می سونگ و جیهوپ*
هانا: بیا پسرتون بخوابون!
کوک: باشه *
هانا: رفتیم پایین و کوک پاهاشو دراز کرد و بالشو گذاشتم رو پاش اونم یونجین رو خوابوند و پاهاشو تکون میداد و لالایی براش می خوند*
**
هانا: یونجین رو بغل کردم* بریم!
**
می سونگ؛ سلامم خوش اومدید!
هانا: مرسی عزیزم..سلام
جیهوپ: سلام
کوک: سلام
مینا: ما دخترا میریم بالا شما هم همینجا باهم حرف بزنید
هانا: یونجین پیش تو بمونه یا من؟
ته:لایلا لیا پیش منه تو برو!
لایلا: باشه
کوک: به تو احتیاج پیدا میکنه!؟
هانا: راست میگی* میبینمت
کوک:🙂
*
هانا: یعنی.. تنها کسایی که بچه دارن فقط من و لایلا ایم؟😂
مینا: والا شما زود شروع کردین😂
همه: خندیدن*
یونجین: بغض* سرشو نزدیک سینه هانا کرد*
هانا: اووووو باشه باشه صبر کن صبرکن..بیا*.. مثل باباش..دیگه نگم بهتره😂
همه:😂
هینا: گوگولیه
می یونگ: خیلی
می سونگ: هعیی منم نی نی میخوام
هانا و لایلا؛ خب به جیهوپ بگو..اون که راضیه
می سونگ: میترسم..
هانا: ببین..منم اینطوری بودم ولی کوک تمام مدت رابطه هامون تا بارداری مراقبم بود.. و نمیذاشت درد بکشم یا اگه میکشیدم بهم دلداری میداد
می سونگ؛ واقعا؟
لایلا: اهوم :)
سوجین: جیهوپ راضیه دیگه!
می سونگ: باشه :)
هانا: جیهوپ کمکت میکنه😉
هینا: بیاد بریم پیش اعضا
هانا: من باید یونجین رو بخوابونم ! یونجین رو از خودم جدا کردم..می سونگ یه بالش میدی؟
یونجین: گریه*
هانا: باشه باشه بریم بخوابیم!.جووونگ کوکککک
کوک: دویدم سمت اتاق می سونگ و جیهوپ*
هانا: بیا پسرتون بخوابون!
کوک: باشه *
هانا: رفتیم پایین و کوک پاهاشو دراز کرد و بالشو گذاشتم رو پاش اونم یونجین رو خوابوند و پاهاشو تکون میداد و لالایی براش می خوند*
۱۴.۸k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.