تک پارتی (وقتی با هم رفته بودین بیرون......)
#تک_پارتی
#جونگین
#ای_ان
+جونگینااااا
جونگین سرشو به سمت تو آورد و کلافه جواب داد
_چیه ؟ باز چی شده
با ذوق نگاهش کردی
+میشه اینو برام بخریییییی؟
جونگین نگاهی به عروسک خرسی بزرگی که داشتی بهش اشاره میکردی کرد و بعد با تعجب نگاهش به تو داد
_اما من که همین ۲ هفته پیش برات یکی خریده بودم
خودتو لوس کردی و دوباره به عروسک اشاره کردی
+ولی این خوشگل تره
جونگین دستشو گذاشت پشت گردنش و از کلافگی موهاشو بهم ریخت
_هوف....باشه باشه
بعد از حساب کردن پول اون خرس گنده ی پشمالو رو که هم قد خودت بود رو به طرز کیوتی به سمت ماشین میبردی که جونگین از این کارت خندش گرفت و اومد تا کمکت کنه.
.
بعد از یک ربع بلاخره به ساحل رسیدین و تو بدو بدو به سمت دریا رفتی و بخاطر باد شدیدی که میومد و به موهات باد میزد و خلاصه خیلی حال میکردی
+هوووووووو....خیلی....کیف...میدههههههه
جونگین یکم به دریا نزدیک شد و در فاصله ی نسبتاً نزدیکی به تو روی ماسه ها نشست و به بدو بدو کردنت و ذوقی که داشتی خیره شده بود و میخندید
بلاخره بعد از ۲۰ دقیقه خسته شدی و رفتی کنار جونگین روی ماسه ها نشستی
+خیلی کیف داد
بعد نگاهتو به صورت جونگین که هنوز با لبخند بهت خیره شده بود دادی
+چرا تو نیومدی ؟
همینطوری با لبخند جوری که انگار آخرین باره که داره
می بینتت لب زد :
_دیدن خنده ی تو برام کافیه
از این همه رمانتیک بودنش خندت گرفت و خودتو توی بغلش جا دادی و اونم شروع کرد برات آهنگ خوندن
#جونگین
#ای_ان
+جونگینااااا
جونگین سرشو به سمت تو آورد و کلافه جواب داد
_چیه ؟ باز چی شده
با ذوق نگاهش کردی
+میشه اینو برام بخریییییی؟
جونگین نگاهی به عروسک خرسی بزرگی که داشتی بهش اشاره میکردی کرد و بعد با تعجب نگاهش به تو داد
_اما من که همین ۲ هفته پیش برات یکی خریده بودم
خودتو لوس کردی و دوباره به عروسک اشاره کردی
+ولی این خوشگل تره
جونگین دستشو گذاشت پشت گردنش و از کلافگی موهاشو بهم ریخت
_هوف....باشه باشه
بعد از حساب کردن پول اون خرس گنده ی پشمالو رو که هم قد خودت بود رو به طرز کیوتی به سمت ماشین میبردی که جونگین از این کارت خندش گرفت و اومد تا کمکت کنه.
.
بعد از یک ربع بلاخره به ساحل رسیدین و تو بدو بدو به سمت دریا رفتی و بخاطر باد شدیدی که میومد و به موهات باد میزد و خلاصه خیلی حال میکردی
+هوووووووو....خیلی....کیف...میدههههههه
جونگین یکم به دریا نزدیک شد و در فاصله ی نسبتاً نزدیکی به تو روی ماسه ها نشست و به بدو بدو کردنت و ذوقی که داشتی خیره شده بود و میخندید
بلاخره بعد از ۲۰ دقیقه خسته شدی و رفتی کنار جونگین روی ماسه ها نشستی
+خیلی کیف داد
بعد نگاهتو به صورت جونگین که هنوز با لبخند بهت خیره شده بود دادی
+چرا تو نیومدی ؟
همینطوری با لبخند جوری که انگار آخرین باره که داره
می بینتت لب زد :
_دیدن خنده ی تو برام کافیه
از این همه رمانتیک بودنش خندت گرفت و خودتو توی بغلش جا دادی و اونم شروع کرد برات آهنگ خوندن
۱۷.۶k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.