مافیا سرد 16
دیدم گردن ات کبوده
یاد دیشب افتادم (به به به به)
واسه همین تصمیم گرفتم صبحانه رو من درست کنم که دیدم اتم بیدار شد
ات : سلام
ته : سلام صبح بخیر عزیزم
ات : چیکار میکنی
ته : دارم صبحانه درست میکنم
صبحانه رو خوردیم و با ته نشستیم
فیلم دیدیم
که تهیونگ گفت امشب مهمونی دعوتیم
همه مافیا هام جمعن
(جمع جمع کراشاس به به)
ات : باشه
رفتم یه دوش ده مینی گرفتم و اومدم بیرون به موهام حالت دادم و
آرایش کردم
تهیونگم اماده شدو رفتیم تو ماشین و بعد یه مدت رسیدیم
وقتی رسیدیم رفتیم سر میز نشستیم
که دیدم پسر عموم اومد تو
واییییی
فلش بک سه ماه پیش
علامت پسر عمو پ
پ : ات ببین من میخواستم یه چیزی بهت بگم
ات : بگو
پ : خب من و تو از بچگی با هم بزرگ شدیدم دیگه
ات : آره
پ : خب من فک میکنم
ازت خوشم میاد
ات : چی
پ : میشه با هم
ات : دیگه ادامه نده
پ : خب مگه جرمه من دوست دارم
و نزدیک ات میشه و میخواد اونو ببوسه
ات : ولم کن عوضی ول کن
تا اینکه آرش میرسه خونه ات و تا جایی که میتونه پسر عموشو میزنه
پایان فلش بک
ویو پ
رفتم تو که دیدم ات کنار پسره ته
نشسته وقتی بهم نگاه کرد رنگش پرید
هه فک کرده من ولش میکنم
و رفت نشست
ات : ته
ته : بله
ات : میشه یه چیزی بهت بگم
ته : آره بگو چیزی شده
ات : اون پسره که کت و شلوار سرمه ای پوشیده رو ببین
ته : خب
ات : اون پسر عمومه
ته : خب اینکه خیلی خوبه
ات : خب اون یه قضیه ای داره
ته : خب چه قضیه ای
ات : اون یبار به من گفت از من خوشش میاد بعد من قبول نکردمو اون میخواست بهم دست بزنه که آرش زدش
ته : تو چرا تا حالا اینو به من نگفته بودی (با عصبانبت)
ات : خب یادم نبود
ته : اشکال نداره نزدیکش نشو
که یهو اومد و با ته دست داد
پ : سلام خوبی
ته : خوبم (سرد)
پ : عه تو هم که اینجایی ات
ته : اره
پ : تو مگه منو میشناسی
ته : پسر عموشی
پ : آفرین خوب بلدی ها
و تمام مدت مکالمه به ات با لبخند زل زده بود
پ : خب ات خوبی
ات : خ خوبم
و کنار ته نشست که ات گفت
ته میشه برم بیرون
ته :چرا
ات : گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم
ته : باشه بریم گوشیتو بیاریم
لطفا حمایت🐡🌊
یاد دیشب افتادم (به به به به)
واسه همین تصمیم گرفتم صبحانه رو من درست کنم که دیدم اتم بیدار شد
ات : سلام
ته : سلام صبح بخیر عزیزم
ات : چیکار میکنی
ته : دارم صبحانه درست میکنم
صبحانه رو خوردیم و با ته نشستیم
فیلم دیدیم
که تهیونگ گفت امشب مهمونی دعوتیم
همه مافیا هام جمعن
(جمع جمع کراشاس به به)
ات : باشه
رفتم یه دوش ده مینی گرفتم و اومدم بیرون به موهام حالت دادم و
آرایش کردم
تهیونگم اماده شدو رفتیم تو ماشین و بعد یه مدت رسیدیم
وقتی رسیدیم رفتیم سر میز نشستیم
که دیدم پسر عموم اومد تو
واییییی
فلش بک سه ماه پیش
علامت پسر عمو پ
پ : ات ببین من میخواستم یه چیزی بهت بگم
ات : بگو
پ : خب من و تو از بچگی با هم بزرگ شدیدم دیگه
ات : آره
پ : خب من فک میکنم
ازت خوشم میاد
ات : چی
پ : میشه با هم
ات : دیگه ادامه نده
پ : خب مگه جرمه من دوست دارم
و نزدیک ات میشه و میخواد اونو ببوسه
ات : ولم کن عوضی ول کن
تا اینکه آرش میرسه خونه ات و تا جایی که میتونه پسر عموشو میزنه
پایان فلش بک
ویو پ
رفتم تو که دیدم ات کنار پسره ته
نشسته وقتی بهم نگاه کرد رنگش پرید
هه فک کرده من ولش میکنم
و رفت نشست
ات : ته
ته : بله
ات : میشه یه چیزی بهت بگم
ته : آره بگو چیزی شده
ات : اون پسره که کت و شلوار سرمه ای پوشیده رو ببین
ته : خب
ات : اون پسر عمومه
ته : خب اینکه خیلی خوبه
ات : خب اون یه قضیه ای داره
ته : خب چه قضیه ای
ات : اون یبار به من گفت از من خوشش میاد بعد من قبول نکردمو اون میخواست بهم دست بزنه که آرش زدش
ته : تو چرا تا حالا اینو به من نگفته بودی (با عصبانبت)
ات : خب یادم نبود
ته : اشکال نداره نزدیکش نشو
که یهو اومد و با ته دست داد
پ : سلام خوبی
ته : خوبم (سرد)
پ : عه تو هم که اینجایی ات
ته : اره
پ : تو مگه منو میشناسی
ته : پسر عموشی
پ : آفرین خوب بلدی ها
و تمام مدت مکالمه به ات با لبخند زل زده بود
پ : خب ات خوبی
ات : خ خوبم
و کنار ته نشست که ات گفت
ته میشه برم بیرون
ته :چرا
ات : گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم
ته : باشه بریم گوشیتو بیاریم
لطفا حمایت🐡🌊
۵.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.