پارت ۷ : Black Woolf
جیمین : مطمعنی آدمی
جونگ کوک : چی
جیمین : تو شبیه فرشته هایی
جیهوپ : واقعا انگار از تابلوی نقاشی در رفتی
جونگ کوک: مادرم به خاطر این قیافه نه از خودش جدام میکنه نه میزاره موهام مثل شماها رنگ کنم و نه میزاره ماسکمو بزار کنار من حتی شبا نمیتونم پرده های اتاقمو بزنم کنار تا ماه و ببینم همیشه باید پرده کشیده باشه تا کسی قیافت نبینه حتی مدرسه و دبیرستان و اینا نرفتم تمام مدت توی خونه درس میخوندم و معلما از طرف مدرسه میومدن و ازم امتحان میگرفتن
جیهوپ : پسر تو دیونه ای نه منم اگه جای مامانت بودم نمیذاشتم موهات رنگ کنی موها با این خوشگلی و خوش رنگی
جونگ کوک : حرف تکراری ( بیحال )
جیمین : این طوری از حرفات شنیدم
یه پسره تخس و لجباز باهوش حساس خوشگل و کیوتی
جونگ کوک : درسته
جیهوپ : حالا تو توی بازار چیکار میکردی
جونگ کوک : برای اولین با توی زندگیم اومدم خرید و یبار خرید برندی که ازش متنفر بودم رو گذاشتم کنار و اومدم مثل یه آدم عادی توی بازار خرید کنم،که همین پسره که نمیدونم چی و کی خوردم بهش و بعدشم سرم داد زد و توهم اومدی نجاتم دادی حالا تو اینو از کجا میشناسی
جیمین : یه مزاحم که خاستگارمه و مدام در حال کرم ریزیهجونگ کوک : وایی خب تو چرا از دستش فرار میکنی
جیمین : دوسش ندارم ازش بدم میاد اون جفت منه ولی من از آلفای متنفرم
جونگ کوک : من نمیدونم جفتم کیه نمیخوام بدونم فقط امیدوارم آدم خوبی باشه
جیمین : یه حسی بهم میگه آدم خوبیه ولی بیخی
یونگی : جیمین بیا پایین ( عربده )
جیمین : نمیخوام و زبونشون برای یونگی آورد بیرون
یونگی : بیشتراز این نرین تو اعصابم بیا پایین
کوک : مگه نشنیدی گفت نمیخواد خب د برو دیگه
یونگی : تو خفه توله خرگوش
جیهوپ : جیمین
که جیمین شیشه ها رو عایق صدا کرد و سریع با جین و نامجون تماس گرفت و اونهم گفتن تا ۵ دیقه ی دیگه اونجان
جیهوپ : اهههه خدا نرفتیم خرید وسایل کالج
جیمین: ای وای
کوک : چیییی کدوم کالج
جیمین : کالج که تو فرانسس منو جیهوپ تا دو روز دیگه میریم اونجا
کوک : منم دارم مرم اون کالج به اصرار پدرم انگار رئیس جانگ گفته هوف
جیمین : پدر منم همین گفت
جیهوپ : کدوم جانگ
کوک و جیمین : جانگ جیهون
جیهوپ : بابا بزرگم !!!
کوک : جانگ جیهون پدر بزگ توعه،
جیهوپ : آره اون من رو هم مجبور کزده برم میگه شاید دیدی اونجا جفتتم پیدا شد
جیمین : جونگ کوک بیا با من و هوسوک رفیق شو
کوک : واقعا خیله خب قبوله
جیهوپ :حالا میآید بریم خرید
که جیمین وکوک گفتن آره و قرار شد وقتی از شر یونگی خلاص شدن برن که همون موقه نامی و جین با بادیگارداشون رسیدن راه رو برای پسرا باز کردن و جیهوپ با آخرین سرعت رفت و رفتن به سمت معروف ترین پاساژ سئول
جونگ کوک : چی
جیمین : تو شبیه فرشته هایی
جیهوپ : واقعا انگار از تابلوی نقاشی در رفتی
جونگ کوک: مادرم به خاطر این قیافه نه از خودش جدام میکنه نه میزاره موهام مثل شماها رنگ کنم و نه میزاره ماسکمو بزار کنار من حتی شبا نمیتونم پرده های اتاقمو بزنم کنار تا ماه و ببینم همیشه باید پرده کشیده باشه تا کسی قیافت نبینه حتی مدرسه و دبیرستان و اینا نرفتم تمام مدت توی خونه درس میخوندم و معلما از طرف مدرسه میومدن و ازم امتحان میگرفتن
جیهوپ : پسر تو دیونه ای نه منم اگه جای مامانت بودم نمیذاشتم موهات رنگ کنی موها با این خوشگلی و خوش رنگی
جونگ کوک : حرف تکراری ( بیحال )
جیمین : این طوری از حرفات شنیدم
یه پسره تخس و لجباز باهوش حساس خوشگل و کیوتی
جونگ کوک : درسته
جیهوپ : حالا تو توی بازار چیکار میکردی
جونگ کوک : برای اولین با توی زندگیم اومدم خرید و یبار خرید برندی که ازش متنفر بودم رو گذاشتم کنار و اومدم مثل یه آدم عادی توی بازار خرید کنم،که همین پسره که نمیدونم چی و کی خوردم بهش و بعدشم سرم داد زد و توهم اومدی نجاتم دادی حالا تو اینو از کجا میشناسی
جیمین : یه مزاحم که خاستگارمه و مدام در حال کرم ریزیهجونگ کوک : وایی خب تو چرا از دستش فرار میکنی
جیمین : دوسش ندارم ازش بدم میاد اون جفت منه ولی من از آلفای متنفرم
جونگ کوک : من نمیدونم جفتم کیه نمیخوام بدونم فقط امیدوارم آدم خوبی باشه
جیمین : یه حسی بهم میگه آدم خوبیه ولی بیخی
یونگی : جیمین بیا پایین ( عربده )
جیمین : نمیخوام و زبونشون برای یونگی آورد بیرون
یونگی : بیشتراز این نرین تو اعصابم بیا پایین
کوک : مگه نشنیدی گفت نمیخواد خب د برو دیگه
یونگی : تو خفه توله خرگوش
جیهوپ : جیمین
که جیمین شیشه ها رو عایق صدا کرد و سریع با جین و نامجون تماس گرفت و اونهم گفتن تا ۵ دیقه ی دیگه اونجان
جیهوپ : اهههه خدا نرفتیم خرید وسایل کالج
جیمین: ای وای
کوک : چیییی کدوم کالج
جیمین : کالج که تو فرانسس منو جیهوپ تا دو روز دیگه میریم اونجا
کوک : منم دارم مرم اون کالج به اصرار پدرم انگار رئیس جانگ گفته هوف
جیمین : پدر منم همین گفت
جیهوپ : کدوم جانگ
کوک و جیمین : جانگ جیهون
جیهوپ : بابا بزرگم !!!
کوک : جانگ جیهون پدر بزگ توعه،
جیهوپ : آره اون من رو هم مجبور کزده برم میگه شاید دیدی اونجا جفتتم پیدا شد
جیمین : جونگ کوک بیا با من و هوسوک رفیق شو
کوک : واقعا خیله خب قبوله
جیهوپ :حالا میآید بریم خرید
که جیمین وکوک گفتن آره و قرار شد وقتی از شر یونگی خلاص شدن برن که همون موقه نامی و جین با بادیگارداشون رسیدن راه رو برای پسرا باز کردن و جیهوپ با آخرین سرعت رفت و رفتن به سمت معروف ترین پاساژ سئول
۶.۸k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.