چند پارتی تهیونگ درخواستی
وقتی دلت درد میکنه
p/2
آوین : اره مانا هم میاد بچه انقدر که دلش برای تو تنگ شده ... توراه هی میگفت من میخوام با آوین برم
ا.ت : آخیی فسقلی خب چرا با خودت نیوردیش
آوین : بردنش شنوایی سنجی میدونی دیگه کم شنواست
ا.ت : اره من میگم یهوقت واسه همین کم شنوا بودنش مسخرش نکنن
آوین : اصلاً انقدر که مامان باباش حواسشون به ماناعه به خودشون نیست
ا.ت : حالا میاوردین بچه رو وقتی رفت شنوایی سنجی کار که تموم شد بگو بیاد اینجا
آوین : خب تا الان دیگه فکر کنم کارشون تموم شده باشه تو میری دنبالش یا من ؟
ا.ت : نه بزار خودم میرم
ویو ا.ت تا خواستم از سرجام پاشم دوباره دلم درد گرفت و دوباره نشستم
ا.ت : ای خدا آوین من نمیتونم تو برو
آوین : پاشو پاشو هم میریم دنبال مانا هم میریم دکتر
ا.ت : نه آوین حلا انقدرا هم بد نیستم
آوین : نمیتونی سرپا وایسی میگی چیزی نیست پاشو
ا.ت : خب میری لباسامو از بالا بیاری از پله ها میخوام برم بالا .......
آوین : بیا از پله ها هم نمیتونی بری بالا بیای پایین بعد میگی چیزیم نیست
ا.ت : خیلی خب حالا من یچی گفتم تو چته
ویو ا.ت :
لباسامو پوشیدم و سوار ماشین شدم همین طور که رفته بودیم دنبال مانا
موبایلم زنگ خورد تهیونگ بود جواب دادم
ا.ت : الو .
تهیونگ : الو سلام بیبی چطوری
ا.ت : امم اگه بگم خوب نیستم چیکار میکنی ؟
تهیونگ : اینم سوالِ میپرسی معلومه کارو ول میکنم میام پیش تو
ا.ت : حالم خوبه انقدر خوبم که دیگه بهتر ازین نمیشه
تهیونگ : الان دقیقاً میشه فهمید حالت خوب نیست یه دروغ ساده هم بلد نیستی بگی
ا.ت : خب اره خوب نیستم دلم خیلی درد میکنه پر*یود نشدم نمیدونم ماله چیه الانم آوین پیله کرده میگه بیا بریم دکتر
تهیونگ : باز خوبه آوین اونجا هست وگرنه تو که صد سال سیاه هم نمیرفتی دکتر
ا.ت : خود آوین بچه بود باید با کتک میردیمش دکتر نیگم حلا تو کی میای خونه
تهیونگ : کارام خیلی زود تموم شدن الان تو راه برگشتم
ا.ت : چی ؟ یعنی امروز میرسی خونه .......
p/2
آوین : اره مانا هم میاد بچه انقدر که دلش برای تو تنگ شده ... توراه هی میگفت من میخوام با آوین برم
ا.ت : آخیی فسقلی خب چرا با خودت نیوردیش
آوین : بردنش شنوایی سنجی میدونی دیگه کم شنواست
ا.ت : اره من میگم یهوقت واسه همین کم شنوا بودنش مسخرش نکنن
آوین : اصلاً انقدر که مامان باباش حواسشون به ماناعه به خودشون نیست
ا.ت : حالا میاوردین بچه رو وقتی رفت شنوایی سنجی کار که تموم شد بگو بیاد اینجا
آوین : خب تا الان دیگه فکر کنم کارشون تموم شده باشه تو میری دنبالش یا من ؟
ا.ت : نه بزار خودم میرم
ویو ا.ت تا خواستم از سرجام پاشم دوباره دلم درد گرفت و دوباره نشستم
ا.ت : ای خدا آوین من نمیتونم تو برو
آوین : پاشو پاشو هم میریم دنبال مانا هم میریم دکتر
ا.ت : نه آوین حلا انقدرا هم بد نیستم
آوین : نمیتونی سرپا وایسی میگی چیزی نیست پاشو
ا.ت : خب میری لباسامو از بالا بیاری از پله ها میخوام برم بالا .......
آوین : بیا از پله ها هم نمیتونی بری بالا بیای پایین بعد میگی چیزیم نیست
ا.ت : خیلی خب حالا من یچی گفتم تو چته
ویو ا.ت :
لباسامو پوشیدم و سوار ماشین شدم همین طور که رفته بودیم دنبال مانا
موبایلم زنگ خورد تهیونگ بود جواب دادم
ا.ت : الو .
تهیونگ : الو سلام بیبی چطوری
ا.ت : امم اگه بگم خوب نیستم چیکار میکنی ؟
تهیونگ : اینم سوالِ میپرسی معلومه کارو ول میکنم میام پیش تو
ا.ت : حالم خوبه انقدر خوبم که دیگه بهتر ازین نمیشه
تهیونگ : الان دقیقاً میشه فهمید حالت خوب نیست یه دروغ ساده هم بلد نیستی بگی
ا.ت : خب اره خوب نیستم دلم خیلی درد میکنه پر*یود نشدم نمیدونم ماله چیه الانم آوین پیله کرده میگه بیا بریم دکتر
تهیونگ : باز خوبه آوین اونجا هست وگرنه تو که صد سال سیاه هم نمیرفتی دکتر
ا.ت : خود آوین بچه بود باید با کتک میردیمش دکتر نیگم حلا تو کی میای خونه
تهیونگ : کارام خیلی زود تموم شدن الان تو راه برگشتم
ا.ت : چی ؟ یعنی امروز میرسی خونه .......
۱.۲k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.