پارت ۵

پارت ۵

سوجین: یون سوکاا...به نظرت یکم کرم بریزم؟؟؟*آروم*
گیونگ: عااا سوجیناا...این کارو نکن خواهش میکنم
سوجین: یااا گیونگ شی تو از کِی تاحالا انقدر دل رحم شدی؟؟
گیونگ: میشه من ازت بپرسم تو از کِی تاحالا انقدر دل سنگ شدی؟؟؟
سوجین: مشخص نیست؟ از دیروز
یون سوک: بسه بسه بسه....سوجین شی...به نظرم گیونگ راست میگه....ولش کن بزار به حال خودش باشه پسره
سوجین: ولی این تازه اولشه
نباید با من در بیوفته
در افتادن با من عواقب بدی داره
گیونگ: متوجهی که در افتادن با تو تا قبل از دیروز دقیقا مثل این بود که داری با یه مورچه در میوفتی؟؟
سوجین: گیونگاا....میگیرم میزنمتاااا
گیونگ و یون سوک: تو این کمتر از ۲۴ ساعت چقدر هار شده
سوجین: *چشم غره*
یون سوک و گیونگ: مرضضضضض
سوجین: تو شکم جفتتون...اشتهام کور شد...من میرم
یون سوک: سوجین قهر قهرو
گیونگ: سوجین اوسکل
سوجین: گیونگویی و یون سوک اُوِردوُز کرده
گیونگ: مگه تو اشتهات کم نشده بود؟؟؟برو دیگهههه
سوجین: ........
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بچه ها واقعااااااا معذرت میخوام که این چند هفته فعالیت نداشتم به خاطر اینکه درسام زیاد بود...و کلاس دهم خیلی سخته و من دارم واقعا زجر میکشم....لطفا درکم کنید