گایز!میخوام فیک جیمین شی رو بزارم، حمایت میکنین؟؛)
توضیح درباره ی فیک جیمین:
اسم فیک: 𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
نقش های فیک: جیمین ، ا.ت ، جونگکوک ، تهیونگ ، میا ، میسو.
تعداد پارت ها: نامعلوم ولی کم.
ژانر فیک :عاشقانه,درام,کمدی
توضیح کوتاه:
ا.ت یه دختر 18 سالست که توی مدرسه ی هنر بوسان درس میخونه و مادر پدرش توی شهر دیگه زندگی میکنن و با بهترین دوستاش لیا و میسو تو یه خونه ی بزرگ که مال دوست مامان ا.ت ست زندگی میکنن.
جیمین یه پسر 18 سالست و تازه به بوسان اومده و فعلا توی خوابگاه با دوستاش تهیونگ و جونگکوک زندگی میکنه و خانوادش به خاطر مدرسه ی داداشش توی دگو زندگی میکنن.
ا.ت ویو:
خیلی قشنگ خوابیده بودم و دلشتم خواب مورد علاقم از گربه ها رو میدیدم که میسو از خواب ناز بیدارم کرد..
میسو:ا.تتتتت بدووو دیر شددددد ساعت 7 و ربعههه ما باید زود بریممم.
ا.ت:یااا آروم ترررر میبینی که مثل یه خرگوش قشنگ خوابیدممم
میسو:بیشتر شبیه گاوییی بدو میا صبحانه آماده کردههه باید بریم!
ا.ت:ایشش اوکی!
پرش زمانی:
بعد از صبحونه و لباس پوشیدن و تحمل کردن غرغر های میسو رفتیم طرف دبیرستان...
کیفمو به میسو و میا دادم و رفتم طرف بوفه تا یه چیزی بگیرم کوفت کنم که با سر رفتم تو
سینه ی یکی و ذارت افتادم!
جیمین:ببخشید!خوبی؟
________________
خماریی...
دوست داشتین ادامه بدم؟
اگه این شرط رو برسونین ادامه میدم..]:
◈◈◈◈◈◈◈
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟔
◈◈◈◈◈◈◈
اسم فیک: 𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
نقش های فیک: جیمین ، ا.ت ، جونگکوک ، تهیونگ ، میا ، میسو.
تعداد پارت ها: نامعلوم ولی کم.
ژانر فیک :عاشقانه,درام,کمدی
توضیح کوتاه:
ا.ت یه دختر 18 سالست که توی مدرسه ی هنر بوسان درس میخونه و مادر پدرش توی شهر دیگه زندگی میکنن و با بهترین دوستاش لیا و میسو تو یه خونه ی بزرگ که مال دوست مامان ا.ت ست زندگی میکنن.
جیمین یه پسر 18 سالست و تازه به بوسان اومده و فعلا توی خوابگاه با دوستاش تهیونگ و جونگکوک زندگی میکنه و خانوادش به خاطر مدرسه ی داداشش توی دگو زندگی میکنن.
ا.ت ویو:
خیلی قشنگ خوابیده بودم و دلشتم خواب مورد علاقم از گربه ها رو میدیدم که میسو از خواب ناز بیدارم کرد..
میسو:ا.تتتتت بدووو دیر شددددد ساعت 7 و ربعههه ما باید زود بریممم.
ا.ت:یااا آروم ترررر میبینی که مثل یه خرگوش قشنگ خوابیدممم
میسو:بیشتر شبیه گاوییی بدو میا صبحانه آماده کردههه باید بریم!
ا.ت:ایشش اوکی!
پرش زمانی:
بعد از صبحونه و لباس پوشیدن و تحمل کردن غرغر های میسو رفتیم طرف دبیرستان...
کیفمو به میسو و میا دادم و رفتم طرف بوفه تا یه چیزی بگیرم کوفت کنم که با سر رفتم تو
سینه ی یکی و ذارت افتادم!
جیمین:ببخشید!خوبی؟
________________
خماریی...
دوست داشتین ادامه بدم؟
اگه این شرط رو برسونین ادامه میدم..]:
◈◈◈◈◈◈◈
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟔
◈◈◈◈◈◈◈
۵.۱k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.