پارت 15 نکو
از زبون چویا
ساعت8 شب*
میخواستم برم خونه که نیوکا با جاذبه درو شکست و یه بچه گربه سیاه هم باهاش بود
معلوم بود خیلی اعصبانیه
= چرا چرا چرا
همه اعضای مافیا اومدن و با تعجب به نیوکا نگا میکدن از جمله موری
بیشتر اعضا رفته بودن خونه و فقط نگهبانا منو موری گین و اکوتاکاوا مونده بودیم
= چرا موری سنسه چرا ؟؟؟؟
/ چی شده نیوکا چان؟؟
( تو ذهن موری)
نکنه نینا رو دیده من نمباید اونو با سازمان نکو معامله میکردم
= تو تو چرا چرا به من دروغ گفتی موری سنسه
میدونستی من از دروغ متنفرم؟؟؟
چرا نینا رو معامله کردی ؟؟؟
اون که جاسوس نبود این فقط دسیسه ی تو بود
/ من رئیس مافیاام و خودم تعیین میکنم کی توی مافیا میمونه و کی میمیره
= هه پس تو تعیین میکنی دیگه
= متاسفم اونی سان . متقابل
-نه نیوکا !!!
و بعد با راشمون همه نگهبانارو کشت و فقط گین اکوتاکاوا چویا و موری اونجا موندن...
= سایونارا
و بعد با از بار مافیا رف که حالا دیگه شده بود متروکه....
گومن اگه بد شد
ساعت8 شب*
میخواستم برم خونه که نیوکا با جاذبه درو شکست و یه بچه گربه سیاه هم باهاش بود
معلوم بود خیلی اعصبانیه
= چرا چرا چرا
همه اعضای مافیا اومدن و با تعجب به نیوکا نگا میکدن از جمله موری
بیشتر اعضا رفته بودن خونه و فقط نگهبانا منو موری گین و اکوتاکاوا مونده بودیم
= چرا موری سنسه چرا ؟؟؟؟
/ چی شده نیوکا چان؟؟
( تو ذهن موری)
نکنه نینا رو دیده من نمباید اونو با سازمان نکو معامله میکردم
= تو تو چرا چرا به من دروغ گفتی موری سنسه
میدونستی من از دروغ متنفرم؟؟؟
چرا نینا رو معامله کردی ؟؟؟
اون که جاسوس نبود این فقط دسیسه ی تو بود
/ من رئیس مافیاام و خودم تعیین میکنم کی توی مافیا میمونه و کی میمیره
= هه پس تو تعیین میکنی دیگه
= متاسفم اونی سان . متقابل
-نه نیوکا !!!
و بعد با راشمون همه نگهبانارو کشت و فقط گین اکوتاکاوا چویا و موری اونجا موندن...
= سایونارا
و بعد با از بار مافیا رف که حالا دیگه شده بود متروکه....
گومن اگه بد شد
۱.۹k
۰۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.