فرشته من. part 8
دیدن ا.ت با دستو پای خونی به یه صندلی بسته شده خیلی نگرانش بودم همین که خواستم برم کمکش کنم سول جلومو گرف
سول:سلام ددی جونم
کوک:ا.تو ول کن هر کاری بگی میکنم
سول:هر کاری؟
کوک:اره هر کاری
سول:پس یه درخواست دارم
کوک:چیه بگو
سول:برگردم به عمارتت
کوک:هوفففف خیلی خب قبوله حالا ا.تو ول کن
سول:خیلی خب باشه
دستو پای ا.تو باز کرد.بدون اینکه کاری کنم رفتم بغلش کردم
کوک:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:ا.....ار...هه....خ.....خوب....بم
کوک:بیا برگردیم عمارت
ا.ت:اهوم باشه
برگشتیم عمارت(همراه با سول)
ا.ت رفت تو اتاقش که استراحت کنه منم چون تازه از سفر برگشته بودم یه حموم۵مین کردمو یه چرت زدم که تا بیدار شدم فهمیدم ساعت 8شبه
کوک:وات؟کی ساعت 8شد؟
رفتم پایین دیدم سول نشسته و با گوشیش مشغوله و ا.ت داره زخماشو ضدعفونی میکنه رفتم پیشش نشستم
کوک:حالت خوبه
ا.ت:عه بیدار شدی اره الان خوبم فقط یکم درد میکنه
به سول نگاه کردم
سول:چیه ددی جون چیزی میخوای؟
کوک:😒
کمک ا.ت کردمو بعد اونم شام خوردیم که وقت خواب شد.
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه
کوک:میشه ازت یه چیزی بخوام؟
ا.ت:اهوم بگو
کوک:عامممم خب...
سول:سلام ددی جونم
کوک:ا.تو ول کن هر کاری بگی میکنم
سول:هر کاری؟
کوک:اره هر کاری
سول:پس یه درخواست دارم
کوک:چیه بگو
سول:برگردم به عمارتت
کوک:هوفففف خیلی خب قبوله حالا ا.تو ول کن
سول:خیلی خب باشه
دستو پای ا.تو باز کرد.بدون اینکه کاری کنم رفتم بغلش کردم
کوک:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:ا.....ار...هه....خ.....خوب....بم
کوک:بیا برگردیم عمارت
ا.ت:اهوم باشه
برگشتیم عمارت(همراه با سول)
ا.ت رفت تو اتاقش که استراحت کنه منم چون تازه از سفر برگشته بودم یه حموم۵مین کردمو یه چرت زدم که تا بیدار شدم فهمیدم ساعت 8شبه
کوک:وات؟کی ساعت 8شد؟
رفتم پایین دیدم سول نشسته و با گوشیش مشغوله و ا.ت داره زخماشو ضدعفونی میکنه رفتم پیشش نشستم
کوک:حالت خوبه
ا.ت:عه بیدار شدی اره الان خوبم فقط یکم درد میکنه
به سول نگاه کردم
سول:چیه ددی جون چیزی میخوای؟
کوک:😒
کمک ا.ت کردمو بعد اونم شام خوردیم که وقت خواب شد.
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه
کوک:میشه ازت یه چیزی بخوام؟
ا.ت:اهوم بگو
کوک:عامممم خب...
۵.۳k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.