سناریو گوجو 🍃
به عنوان دوست پسر :
وقتی گشنشه :
گوجو :( ا/تتتتتتت)
ا/ت :( چیه چیشده؟ )
گوجو :( من گشنمهه)
ا/ت :( خب غذاتو بخور /= )
گوجو :( نه غذا نمیخوام )
ا/ت :( پس میخوای چی بخوری )
گوجو :( شیرینی 😁)
ا/ت :( دیروز همشونو خوردی یادت رفته 😒)
گوجو:( خب مهم نیست میرم میخرم 😃)
ا/ت :( نخیررر اجازه نداری این هفته خیلی شیرینی خوردی 💢)
گوجو داشت ادای تورو در میاور و یه کت می‌پوشید تا بره شیرینی بخره
بهش نگاهی کردی و گفتی :( از در پاتو بزاری بیرون دیگه رات نمیدم 💢)
گوجو :( منم نیست خودم میام تو 😃)
میخواستی بگیریش که رفت بیرون در رو روت بست پیش خودت میگفتی :( اگه گذاشتم بیاد تو ...)
گوجو رفت کلی شیرینی و موچی خرید و اومد دم در
گوجو از پشت :( ا/ت دستم پره درو وا کننن)
ا/ت :( بشین تا وا کنم ساتورو💢 )
گوجو :( اشکال نداره خودم اومدم 😁) [ تلپرت کرد ]
همینطور که داشت سوت میزد شیرینی هارو گذاشت تو یخچال و یکم آورد تا با تو بخوره
گوجو :( بفرماااا) همونطور که سرت تو گوشی بود :( میل ندارم ممنون )
گوجو :( پس خودم میدم وا کن )
ا/ت :( مسخره بازی حوصلتو ندارم میزنم شل و پلت میکنما 💢)
گوجو :( دلت میاد آخه 🥺)
گوجو عینکشو درآورده بود و مظلومانه نگات می کرد
ا/ت رو شو اونوری کرد و یکم لپش گل انداخت و گفت :( باشه بابا بده من شیرینی رو )
گوجو :( یسسسس)
~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~
وقتی باهاش مبارزه میکنی :
داستان اینکه هردو مربی هستید و گوجو قوی تره ولی تو نمیخوای ازش شکست بخوری
گوجو :( هوم میخوای باهام بجنگی ؟)
ا/ت :( اره )
گوجو:( آخه موچی کوچولو چی باعث شد فک کنی تو برنده میشی )
ا/ت :( هه خواهیم دید )
جنگیدید ولی گوجو برنده شد همونطور که رو کمرت نشسته بود گفت :( خب موچی تسلیمی ؟)
ا/ت :( اههههه نهههه )
گوجو :( باشه پس همونجا بمون😁)
ا/ت :( بزار من پاشم پارت میکنم گوجووووو💢)
گوجو از روت بلند شد و داشت میرفت که یه سنگ پرت کردی طرفش که خب نخورد بهش چون بینهایت داشت 🥲💔)
ا/ت :( اهههه بیخیالللل💢)
~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~
وقتی باهاش قهری :
ا/ت:( گوجو وایسا ببین الان واقعا حوصلتو ندارم از ... از اتاقم برو بیرون)
گوجو :( موچی چان لطفا قهر نکن 🥺 )
ا/ت :( گفتم ولم کن )
گوجو :( آخه مگه میشه من بیبی موچی مو ول کنم ؟)
ا/ت:( امروز حالم خوب نیست گوجو دوستم ... اون مرد ! و من نتونستم نجاتش بدم) بعد این حرفت زدی زیر گریه
گوجو :( هی هی هی آروم ... بیا بغلم بیبی موچی ) و بغلت کرد و سرتو گذاشت رو بدنش
گریمور کردی و از بغلش اومدی بیرون همونطور که سرت پایین ب و اشکاتو پاک میکردی گفتی :( م...ممنون گوجو )
گوجو لبخندی زد و گفت :( بله پس چی هر وقت من کنارت باشم حالت خوبه )
ا/ت :( اره جون .... شاگردات )
~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~
نظرتون ؟ 🤍💙
وقتی گشنشه :
گوجو :( ا/تتتتتتت)
ا/ت :( چیه چیشده؟ )
گوجو :( من گشنمهه)
ا/ت :( خب غذاتو بخور /= )
گوجو :( نه غذا نمیخوام )
ا/ت :( پس میخوای چی بخوری )
گوجو :( شیرینی 😁)
ا/ت :( دیروز همشونو خوردی یادت رفته 😒)
گوجو:( خب مهم نیست میرم میخرم 😃)
ا/ت :( نخیررر اجازه نداری این هفته خیلی شیرینی خوردی 💢)
گوجو داشت ادای تورو در میاور و یه کت می‌پوشید تا بره شیرینی بخره
بهش نگاهی کردی و گفتی :( از در پاتو بزاری بیرون دیگه رات نمیدم 💢)
گوجو :( منم نیست خودم میام تو 😃)
میخواستی بگیریش که رفت بیرون در رو روت بست پیش خودت میگفتی :( اگه گذاشتم بیاد تو ...)
گوجو رفت کلی شیرینی و موچی خرید و اومد دم در
گوجو از پشت :( ا/ت دستم پره درو وا کننن)
ا/ت :( بشین تا وا کنم ساتورو💢 )
گوجو :( اشکال نداره خودم اومدم 😁) [ تلپرت کرد ]
همینطور که داشت سوت میزد شیرینی هارو گذاشت تو یخچال و یکم آورد تا با تو بخوره
گوجو :( بفرماااا) همونطور که سرت تو گوشی بود :( میل ندارم ممنون )
گوجو :( پس خودم میدم وا کن )
ا/ت :( مسخره بازی حوصلتو ندارم میزنم شل و پلت میکنما 💢)
گوجو :( دلت میاد آخه 🥺)
گوجو عینکشو درآورده بود و مظلومانه نگات می کرد
ا/ت رو شو اونوری کرد و یکم لپش گل انداخت و گفت :( باشه بابا بده من شیرینی رو )
گوجو :( یسسسس)
~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~
وقتی باهاش مبارزه میکنی :
داستان اینکه هردو مربی هستید و گوجو قوی تره ولی تو نمیخوای ازش شکست بخوری
گوجو :( هوم میخوای باهام بجنگی ؟)
ا/ت :( اره )
گوجو:( آخه موچی کوچولو چی باعث شد فک کنی تو برنده میشی )
ا/ت :( هه خواهیم دید )
جنگیدید ولی گوجو برنده شد همونطور که رو کمرت نشسته بود گفت :( خب موچی تسلیمی ؟)
ا/ت :( اههههه نهههه )
گوجو :( باشه پس همونجا بمون😁)
ا/ت :( بزار من پاشم پارت میکنم گوجووووو💢)
گوجو از روت بلند شد و داشت میرفت که یه سنگ پرت کردی طرفش که خب نخورد بهش چون بینهایت داشت 🥲💔)
ا/ت :( اهههه بیخیالللل💢)
~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~
وقتی باهاش قهری :
ا/ت:( گوجو وایسا ببین الان واقعا حوصلتو ندارم از ... از اتاقم برو بیرون)
گوجو :( موچی چان لطفا قهر نکن 🥺 )
ا/ت :( گفتم ولم کن )
گوجو :( آخه مگه میشه من بیبی موچی مو ول کنم ؟)
ا/ت:( امروز حالم خوب نیست گوجو دوستم ... اون مرد ! و من نتونستم نجاتش بدم) بعد این حرفت زدی زیر گریه
گوجو :( هی هی هی آروم ... بیا بغلم بیبی موچی ) و بغلت کرد و سرتو گذاشت رو بدنش
گریمور کردی و از بغلش اومدی بیرون همونطور که سرت پایین ب و اشکاتو پاک میکردی گفتی :( م...ممنون گوجو )
گوجو لبخندی زد و گفت :( بله پس چی هر وقت من کنارت باشم حالت خوبه )
ا/ت :( اره جون .... شاگردات )
~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~
نظرتون ؟ 🤍💙
۹.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.