عشق همیشگی کوک پارت ۴۶
عشق همیشگی کوک پارت ۴۶
.
جینا رفت لینا نشست و گریه کرد
کوک:واسه چی گریه میکنی
لینا:نشنیدی چی گفت
کوک:اون واسه خودش گفت به نظرت من باهاش ازدواج میکنم
لینا:اکه بابات زورت کرد که باهاش ازدواج کنی چی؟
کوک:بهش میگم میخوام با تو ازدواج کنم من فقط تورو دوست دارم حالا هم کریه نکن باشه
لینا اشکاشو پاک کرد
لینا:بهم قول بده تنهام نذاری
کوک:بهت قول میدم
لینا:عاشقتم
کوک:منم عاشقتم
یه هفته بعد
زنگ خونه به صدا در اومد
کوک:من برم ببینم کیه
کوک:عا تویی بابا بیا تو
پ.ک:سلام پسرم
کوک:سلام (سرد)
لینا:سلام پدرجان
پ.ک:سلام....آیت دیگه کیه کوک
کوک:بهتون گفته بودم که میخوام ازدواج کنم
پ.ک:با این؟
کوک:این اسم دارم اسمش لیناست
پ.ک:نمیذارم باهاش ازدواج کنی باید با جینا ازدواج کنی
کوک:بایدی در کار نیست
.
ادامه داره
.
جینا رفت لینا نشست و گریه کرد
کوک:واسه چی گریه میکنی
لینا:نشنیدی چی گفت
کوک:اون واسه خودش گفت به نظرت من باهاش ازدواج میکنم
لینا:اکه بابات زورت کرد که باهاش ازدواج کنی چی؟
کوک:بهش میگم میخوام با تو ازدواج کنم من فقط تورو دوست دارم حالا هم کریه نکن باشه
لینا اشکاشو پاک کرد
لینا:بهم قول بده تنهام نذاری
کوک:بهت قول میدم
لینا:عاشقتم
کوک:منم عاشقتم
یه هفته بعد
زنگ خونه به صدا در اومد
کوک:من برم ببینم کیه
کوک:عا تویی بابا بیا تو
پ.ک:سلام پسرم
کوک:سلام (سرد)
لینا:سلام پدرجان
پ.ک:سلام....آیت دیگه کیه کوک
کوک:بهتون گفته بودم که میخوام ازدواج کنم
پ.ک:با این؟
کوک:این اسم دارم اسمش لیناست
پ.ک:نمیذارم باهاش ازدواج کنی باید با جینا ازدواج کنی
کوک:بایدی در کار نیست
.
ادامه داره
۷.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.