سناریو (وقتی خانوادش میخوان مجبورش کنن زن دوم بگیره)
#سناریو
#استری_کیدز
(چان)
وقتی خانودش همچین تصمیمی رو بهش میگن اعصابش به هم میریزه و با خشم بهشون نگاه میکنه
_ واقعاً فکر کردین من......من ا.ت رو بخاطر یک آدم دیگه ترک میکنم ؟
و بعد پوزخندی میزنه
_ زیادی احمقین
(لینو)
سر میز شام بودین که مادرش یک دفعه ای این حرفو میزنه که باعث میشه لینو اعصابش به هم بریزه و تمام محتویات روی میز رو با عصبانیت به زمین پرت کنه
_ واقعاً براتون متاسفم.......
و بعد دست تورو میگیره و از اون خونه میکشه بیرون
(چانگبین)
_ دقیقاً چی باعث شد همچین فکری به سرتون بزنه؟....هوم؟
مادرش به سمتش میره و آروم شروع میکنه به نوازش کردن پشت چانگبین
÷عزیزم.....میدونی که اون دختره ی احمق نمیتونه بزرگی و حیثیت خانواده ی مارو نگه داره پس بهتره حداقل با فردی که در سطح خودته ازدواج ک......
نمیزاره حرف مادرش تموم بشه و سریع از روی مبل بلند میشه
_ باورم نمیشه تا این حد پست باشید
(هیونجین)
_ شما واقعاً.......
خنده ای میکنه
_ واقعاً چه فکری با خودتون میکنید؟
قیافش رو جدی میکنه به مادر پدرش با عصبانیت خیره میشه
_ فکر کردین من ا.تم رو ول میکنم......میرم با یکی دیگه ازدواج کنم ؟
پوزخند تمسخرآمیزی میزنه
_ واقعاً مسخرست
(جیسونگ)
_ تا کی قراره به این چرت و پرتاتون ادامه بدین هوم!
÷ اما تو متوجه نیستی این برای خانوادمونه
پوزخندی میزنه
_ خانواده؟........من فقط یک خانواده دارم و اونم ا.تمه
(فلیکس)
خونهی مادر و پدرش دعوت بودین که تو و فلیکس روی مبل نشسته بودین که یک دفعه ای بابای فلیکس همچین حرفی رو میزنه.
تو بغضت میگیره که باعث میشه...فلیکس بدون گفتن حرفی و فقط با یک نگاه عصبی به مادر و پدرش خونه رو ترک کنه
(سونگمین)
_ باورم نمیشه.....خانواده ای که دارم تا این پست باشن
نگاهشو از زمین به مادر و پدرش میده
_ از کی تا حالا از این خواسته های احمقانه از پسرتون میکنید هوم؟
پوزخندی میزنه و از روی مبل بلند میشه و بدون توجه به پدر و مادرش از کنارشون رد میشه و دم در خونه متوقف میشه
_ یادتون باشه که من......فقط یک فرد رو توی زندگیم دارم.......نه بیشتر
و بعد با عصبانیت از خونه خارج میشه و درو محکم میکوبه
(جونگین)
_ نمیفهمم......شما از خودتون یکم غرور ندارین که همیچن حرفی رو اونم جلوی زنم میزنیم هاااااااا؟
دادی میزنه که مادرش به سمتش میره و دستش رو میگیره
÷ اما پسرم.....اون دختره ی احمق نمیتونه.......
نمیزاره حرف مادرش تموم بشه و محکم دستشو از دست مادرش میکشه بیرون و تحدید وار جلوی چشمای مادرش میگه
_ یک بار دیگه........فقط اگر یک بار دیگه بفهمم که به زن من همچین بی احترامیی کرده باشی.......قسم میخورم که دیگه روی تو به عنوان مادر حساب نکنم
و بعد خونه رو ترک میکنه
#استری_کیدز
(چان)
وقتی خانودش همچین تصمیمی رو بهش میگن اعصابش به هم میریزه و با خشم بهشون نگاه میکنه
_ واقعاً فکر کردین من......من ا.ت رو بخاطر یک آدم دیگه ترک میکنم ؟
و بعد پوزخندی میزنه
_ زیادی احمقین
(لینو)
سر میز شام بودین که مادرش یک دفعه ای این حرفو میزنه که باعث میشه لینو اعصابش به هم بریزه و تمام محتویات روی میز رو با عصبانیت به زمین پرت کنه
_ واقعاً براتون متاسفم.......
و بعد دست تورو میگیره و از اون خونه میکشه بیرون
(چانگبین)
_ دقیقاً چی باعث شد همچین فکری به سرتون بزنه؟....هوم؟
مادرش به سمتش میره و آروم شروع میکنه به نوازش کردن پشت چانگبین
÷عزیزم.....میدونی که اون دختره ی احمق نمیتونه بزرگی و حیثیت خانواده ی مارو نگه داره پس بهتره حداقل با فردی که در سطح خودته ازدواج ک......
نمیزاره حرف مادرش تموم بشه و سریع از روی مبل بلند میشه
_ باورم نمیشه تا این حد پست باشید
(هیونجین)
_ شما واقعاً.......
خنده ای میکنه
_ واقعاً چه فکری با خودتون میکنید؟
قیافش رو جدی میکنه به مادر پدرش با عصبانیت خیره میشه
_ فکر کردین من ا.تم رو ول میکنم......میرم با یکی دیگه ازدواج کنم ؟
پوزخند تمسخرآمیزی میزنه
_ واقعاً مسخرست
(جیسونگ)
_ تا کی قراره به این چرت و پرتاتون ادامه بدین هوم!
÷ اما تو متوجه نیستی این برای خانوادمونه
پوزخندی میزنه
_ خانواده؟........من فقط یک خانواده دارم و اونم ا.تمه
(فلیکس)
خونهی مادر و پدرش دعوت بودین که تو و فلیکس روی مبل نشسته بودین که یک دفعه ای بابای فلیکس همچین حرفی رو میزنه.
تو بغضت میگیره که باعث میشه...فلیکس بدون گفتن حرفی و فقط با یک نگاه عصبی به مادر و پدرش خونه رو ترک کنه
(سونگمین)
_ باورم نمیشه.....خانواده ای که دارم تا این پست باشن
نگاهشو از زمین به مادر و پدرش میده
_ از کی تا حالا از این خواسته های احمقانه از پسرتون میکنید هوم؟
پوزخندی میزنه و از روی مبل بلند میشه و بدون توجه به پدر و مادرش از کنارشون رد میشه و دم در خونه متوقف میشه
_ یادتون باشه که من......فقط یک فرد رو توی زندگیم دارم.......نه بیشتر
و بعد با عصبانیت از خونه خارج میشه و درو محکم میکوبه
(جونگین)
_ نمیفهمم......شما از خودتون یکم غرور ندارین که همیچن حرفی رو اونم جلوی زنم میزنیم هاااااااا؟
دادی میزنه که مادرش به سمتش میره و دستش رو میگیره
÷ اما پسرم.....اون دختره ی احمق نمیتونه.......
نمیزاره حرف مادرش تموم بشه و محکم دستشو از دست مادرش میکشه بیرون و تحدید وار جلوی چشمای مادرش میگه
_ یک بار دیگه........فقط اگر یک بار دیگه بفهمم که به زن من همچین بی احترامیی کرده باشی.......قسم میخورم که دیگه روی تو به عنوان مادر حساب نکنم
و بعد خونه رو ترک میکنه
۲۴.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.