فرشته غریبه p³
رسیدن خونه تهیونگ ...
ته : تو میتونی اینجا بمونی ... اتاقت طبقه بالا سمت چپه .. میشه اطلاعات رو بهم بدی؟
ات: اطلاعات؟ من هیچی با خودم نیاوردم ... من فرار کردم !
ته: عایشششش .... فردا میرم در خونتون و میگیرمش ...
ات: چطور میخوای بگیریش؟
ته: معلومه ... به مامانت میگم از آدمای سومو عم
ات: اون مامان من نیست .... هیچوقت حس نکردم که واقعا خانواده دارم !
تهیونگ: دیگه شبه ! بهتره بری بخوابی ...
ات رفت توی اتاقش و روی تخت لم داد داشن فک میکرد که آخرش چی میشه که یهو از شدت خستگی خوابش برد
تهیونگ نصفه شب اومد که به ات سر بزنه و پتوشو کشید روش و لبخندی بهش زد و رفت
تهیونگ: اون خیلی گناه داره ... فقط ی بچه اس * همچنین بچه ام نیستا 🗿🫱🏻🫲🏼*
* پرش زمانی فردا صبح *
ات از خواب بیدار شد و رفت پایین ، حسابی گشنش بود ولی چون تو خونه ی غریبه بود چیزی نگفت و فقط رو کاناپه نشست
تهیونگ : گشنته؟؟آیگو این چه سوالیه معلومه گشنته! تو یخچال میوه و غذا هست حتما بخور ، من میرم سراغ کارام ، قبل ساعت ۷ برمیگردم.... یادت نره بیرون نریا
تهیونگ رفت دنبال اطلاعات و مامان ات اونا رو بهش داد ... وقتی تهیونگ رفت مامان ات مشکوک شد و به سومو زنگ زد و گفت ی فلان پسره اومده اطلاعات تو رو ازم خواست و گفت از آدمای توعه و ...
سومو از رو تعریفای مامان ات فهمید که کاره تهیونگه ...
* پرش مکانی خونه ته*
ات : حوصلم سر رفته، نه گوشیم هس نه آدمی نه بیرونی نه چیزی ، خیلی خسته شدم ، اصلا خوشم نمیاد از اینطوری بودن ! ولی به نظرم تهیونگ خیلی جذابه ! اون قویه و قد بلنده ... فک کنم ازش خوش... آیگو چرا چرتو پرت میگم ! لعنتی به خودت بیا تو زودی از پیشش میری!
ته : تو میتونی اینجا بمونی ... اتاقت طبقه بالا سمت چپه .. میشه اطلاعات رو بهم بدی؟
ات: اطلاعات؟ من هیچی با خودم نیاوردم ... من فرار کردم !
ته: عایشششش .... فردا میرم در خونتون و میگیرمش ...
ات: چطور میخوای بگیریش؟
ته: معلومه ... به مامانت میگم از آدمای سومو عم
ات: اون مامان من نیست .... هیچوقت حس نکردم که واقعا خانواده دارم !
تهیونگ: دیگه شبه ! بهتره بری بخوابی ...
ات رفت توی اتاقش و روی تخت لم داد داشن فک میکرد که آخرش چی میشه که یهو از شدت خستگی خوابش برد
تهیونگ نصفه شب اومد که به ات سر بزنه و پتوشو کشید روش و لبخندی بهش زد و رفت
تهیونگ: اون خیلی گناه داره ... فقط ی بچه اس * همچنین بچه ام نیستا 🗿🫱🏻🫲🏼*
* پرش زمانی فردا صبح *
ات از خواب بیدار شد و رفت پایین ، حسابی گشنش بود ولی چون تو خونه ی غریبه بود چیزی نگفت و فقط رو کاناپه نشست
تهیونگ : گشنته؟؟آیگو این چه سوالیه معلومه گشنته! تو یخچال میوه و غذا هست حتما بخور ، من میرم سراغ کارام ، قبل ساعت ۷ برمیگردم.... یادت نره بیرون نریا
تهیونگ رفت دنبال اطلاعات و مامان ات اونا رو بهش داد ... وقتی تهیونگ رفت مامان ات مشکوک شد و به سومو زنگ زد و گفت ی فلان پسره اومده اطلاعات تو رو ازم خواست و گفت از آدمای توعه و ...
سومو از رو تعریفای مامان ات فهمید که کاره تهیونگه ...
* پرش مکانی خونه ته*
ات : حوصلم سر رفته، نه گوشیم هس نه آدمی نه بیرونی نه چیزی ، خیلی خسته شدم ، اصلا خوشم نمیاد از اینطوری بودن ! ولی به نظرم تهیونگ خیلی جذابه ! اون قویه و قد بلنده ... فک کنم ازش خوش... آیگو چرا چرتو پرت میگم ! لعنتی به خودت بیا تو زودی از پیشش میری!
۹.۸k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.