چند پارتی جیمین و تهیونگ داداشم و مافیا p1
ویوا.ت
سلامممم من ا.ت هستم ۱۹ سالمه ۱ داداش دارم اسمش جیمینه ۲۶ سالشه من دوس دختر تهیونگ هستم اون یه مافیاس مامان و بابام میدونن اینو و مشکلی که چه بگم گفتن باید ببینیمش مامان و بابام خیلی برای من ارزش قائل هستن کاری که بخوام بکنم رو ازم حمایت میکنن خلاصه امروز که جیمین رفته بار من تهیونگ رو میارم تا مامان و بابام باهاش آشنا بشن الان ساعت ۸ شبه تهیونگ قرار بود ۱۰ دقیقه پیش اینجا باشه ولی هنوز نبود یهو زنگ در خونه زده شد
م.ا:ا.ت دخترم فک کنم اومد
ا.ت:من باز میکنم
درو باز کرد
تهیونگ:سلام بیبی خانم خوشگل شدی چقدر
ا.ت:مگه نبودم؟
تهیونگ:بودی خوشگل ترم شدی اجازه هست بیام تو ؟
ا.ت:آره ببخشید یادم رفت بیا تو
رفتن تشستن و با مامان و بابای ا.ت صحبت کردن
م.ا:پس گفتی یه مافیایی درسته؟
تهیونگ:بله
ب.ا: منحرف هم هستید؟
تهیونگ:منحرف که چه عرض کنم نه کم و نه زیاد
ب.ا:برای چی از دهتر من خوشت اومده ؟
ا.ت:باباااااااا
ب.ا:ببهشید بی ادبی کردم؟
تهیونگ:نه اصلا اینطور نیس خب من تو نگاه اول شیفته زیبایی ا.ت شدم خب من با دخترای زیادی حرف نزدم منظورم اینه جز اون هایی که به خاطر کارم مجبور بودم حرف بزنم فقط حرف زدم آره ولی ا.ت یه دختر لجباز و کوچولو و مهربونه و کیوته و جذابه هرچی بگم کم گفتم از ادبش و رفتاراش معلومه درست تربیتش کردید من با دختری تاحالا رل نزدم ولی ا.ت برای من یچیز دیگس(مودب و با احترام)
ذهن ا.ت
این الان اون تهیونگه که منو میبینه میگه چقدر خوشگلی و با من خودمونیه و منحرف و بی ادب و با همه دخترا حرف میزنه ؟الان اینجوری مودبه چرا یاد هفته پیش افتادم
{فلش بک به هفته پیش }
........
سلامممم من ا.ت هستم ۱۹ سالمه ۱ داداش دارم اسمش جیمینه ۲۶ سالشه من دوس دختر تهیونگ هستم اون یه مافیاس مامان و بابام میدونن اینو و مشکلی که چه بگم گفتن باید ببینیمش مامان و بابام خیلی برای من ارزش قائل هستن کاری که بخوام بکنم رو ازم حمایت میکنن خلاصه امروز که جیمین رفته بار من تهیونگ رو میارم تا مامان و بابام باهاش آشنا بشن الان ساعت ۸ شبه تهیونگ قرار بود ۱۰ دقیقه پیش اینجا باشه ولی هنوز نبود یهو زنگ در خونه زده شد
م.ا:ا.ت دخترم فک کنم اومد
ا.ت:من باز میکنم
درو باز کرد
تهیونگ:سلام بیبی خانم خوشگل شدی چقدر
ا.ت:مگه نبودم؟
تهیونگ:بودی خوشگل ترم شدی اجازه هست بیام تو ؟
ا.ت:آره ببخشید یادم رفت بیا تو
رفتن تشستن و با مامان و بابای ا.ت صحبت کردن
م.ا:پس گفتی یه مافیایی درسته؟
تهیونگ:بله
ب.ا: منحرف هم هستید؟
تهیونگ:منحرف که چه عرض کنم نه کم و نه زیاد
ب.ا:برای چی از دهتر من خوشت اومده ؟
ا.ت:باباااااااا
ب.ا:ببهشید بی ادبی کردم؟
تهیونگ:نه اصلا اینطور نیس خب من تو نگاه اول شیفته زیبایی ا.ت شدم خب من با دخترای زیادی حرف نزدم منظورم اینه جز اون هایی که به خاطر کارم مجبور بودم حرف بزنم فقط حرف زدم آره ولی ا.ت یه دختر لجباز و کوچولو و مهربونه و کیوته و جذابه هرچی بگم کم گفتم از ادبش و رفتاراش معلومه درست تربیتش کردید من با دختری تاحالا رل نزدم ولی ا.ت برای من یچیز دیگس(مودب و با احترام)
ذهن ا.ت
این الان اون تهیونگه که منو میبینه میگه چقدر خوشگلی و با من خودمونیه و منحرف و بی ادب و با همه دخترا حرف میزنه ؟الان اینجوری مودبه چرا یاد هفته پیش افتادم
{فلش بک به هفته پیش }
........
۹.۷k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.