مافیای عاشق p12
چند ساعت بعد........
ویو ا/ت :
منو جیسو کاملا آماده شده بودیم میکاپ و شینیون موهامون هم تموم شده بود (عکسهمچیاسلایدبعد) آخه اگه جیسو نبود من چیکار میکردم اما فعلا نمیخوام به جیسو فک کنم فقط میخوام به امشب فک کنم یعنی امشب چی میشه یعنی جیمین عاشقم شده منو میبوسه عررررررر ا/ت خیال پردازی نکن ممکنه اینطوری نشه بعدا ضربه میخوری
~هعی دختر خیلی خوشگل شدی
+واقعا ،توهم خیلی خوشگل شدی
~مرسی ،بنظرم امشب حسابی دل جیمین رو میبری
+خداکنه
~خداکنه چیه صد در صد همین میشه حالا وایسا و ببین
+باشه
ساعت نه و نیم........
_سلام بیبی گرلم خوشگلم
×هلو ددی
÷ماروهم ببین
_سلام رانگ چخبر
÷هیچ
_برو تو
÷باشه
_جوآرا بیب امشب یه سورپرایز برات دارم
×واقعا چیه
_میفهمی
×باشه ددی جونم
_بیا بریم تو
×باشع
ویو ا/ت :
تقریبا همه ی مهمون ها اومده بودن و من هنوز نرفته بودم پایین اما صداهاشون رو میشنیدم که جیسو در زد و وارد اتاق شد
~خوشگله چرا هنوز تواتاقی بیا بریم پایین
+آخه چیزه......
~چیزه
+آخه لباسم خیلی کوتاهه خجالت میکشم
~نکش بیا بریم پایین
+یه چیزه دیگه
~چیع
+اون دختره اومده
~نمیدونم ندیدم اما اگه بود خودت رو قوی و زن جیمین و صاحب عمارت نشون بده فهمیدی
+ا......اره
~بیا بریم
+باشه
ویو ا/ت :
جیسو دستش رو توی دستم حلقه کرد و باهم از پله ها اومدیم پایین که چشمم جوآرا خورد که داره خوش رو به جیمین میماله خشکم زد که جیسو زیر گوشم گفت :
~قوی باش دختر یادت نره که چی بهت گفتم
باید به حرفش گوش میدادم و دادم با اصرار جیسو رفتم بغل جیمین وایسادم و دستم رو تو دستش حلقه کردم یه نگاه ریزی بهم کرد که سریع نگاهم رو ازش دزدیدم از حرص خوردن جوآرا ذوق میکردم تا جیمین شروع به حرف زدن کرد :
_خب مهمون های عزیز امشب یه سورپرایز خیلی عالی براتون دارم قراره دو روز آینده من ازدواج کنم اونم با جوآرا و همه ی شما دعوت هستین امیدوارم امشب بهتون خوش بگذره
ویو ا/ت :
منو جیسو کاملا آماده شده بودیم میکاپ و شینیون موهامون هم تموم شده بود (عکسهمچیاسلایدبعد) آخه اگه جیسو نبود من چیکار میکردم اما فعلا نمیخوام به جیسو فک کنم فقط میخوام به امشب فک کنم یعنی امشب چی میشه یعنی جیمین عاشقم شده منو میبوسه عررررررر ا/ت خیال پردازی نکن ممکنه اینطوری نشه بعدا ضربه میخوری
~هعی دختر خیلی خوشگل شدی
+واقعا ،توهم خیلی خوشگل شدی
~مرسی ،بنظرم امشب حسابی دل جیمین رو میبری
+خداکنه
~خداکنه چیه صد در صد همین میشه حالا وایسا و ببین
+باشه
ساعت نه و نیم........
_سلام بیبی گرلم خوشگلم
×هلو ددی
÷ماروهم ببین
_سلام رانگ چخبر
÷هیچ
_برو تو
÷باشه
_جوآرا بیب امشب یه سورپرایز برات دارم
×واقعا چیه
_میفهمی
×باشه ددی جونم
_بیا بریم تو
×باشع
ویو ا/ت :
تقریبا همه ی مهمون ها اومده بودن و من هنوز نرفته بودم پایین اما صداهاشون رو میشنیدم که جیسو در زد و وارد اتاق شد
~خوشگله چرا هنوز تواتاقی بیا بریم پایین
+آخه چیزه......
~چیزه
+آخه لباسم خیلی کوتاهه خجالت میکشم
~نکش بیا بریم پایین
+یه چیزه دیگه
~چیع
+اون دختره اومده
~نمیدونم ندیدم اما اگه بود خودت رو قوی و زن جیمین و صاحب عمارت نشون بده فهمیدی
+ا......اره
~بیا بریم
+باشه
ویو ا/ت :
جیسو دستش رو توی دستم حلقه کرد و باهم از پله ها اومدیم پایین که چشمم جوآرا خورد که داره خوش رو به جیمین میماله خشکم زد که جیسو زیر گوشم گفت :
~قوی باش دختر یادت نره که چی بهت گفتم
باید به حرفش گوش میدادم و دادم با اصرار جیسو رفتم بغل جیمین وایسادم و دستم رو تو دستش حلقه کردم یه نگاه ریزی بهم کرد که سریع نگاهم رو ازش دزدیدم از حرص خوردن جوآرا ذوق میکردم تا جیمین شروع به حرف زدن کرد :
_خب مهمون های عزیز امشب یه سورپرایز خیلی عالی براتون دارم قراره دو روز آینده من ازدواج کنم اونم با جوآرا و همه ی شما دعوت هستین امیدوارم امشب بهتون خوش بگذره
۱۳.۵k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.