عشق به سبک مافیایی. part ³⁷
_ همین ( عصبی).
+ بابا چرا آنقدر زود رگ غیرتت بالا میزنم
_ ....( همین جوری که روی مبل نشسته بودن جونگ کوک خم شد رو ا.ت )
+ ههی چ چیکار میکنی
_ اینو بدون که اگه یه بار دیگه از پسری تعریف کنی من میتونم و تو
+ باش....( جونگ کوک لباش رو گذاشت رو لب های ا.ت )
تهیونگ : وای چه صحنه رمانتیکی
_ عه وا تو از کجا پیدات شد
تهیونگ : از طبقه بالا ( بچم کلا شوخ تشریف دارن )
_ مسخره
تهیونگ : اسم بابات اصغره
_ چیییی
تهیونگ: هیچی
تهیونگ : راستی بیا با اون وو داریم میریم شرکت جلسه داریم زود باش
_ بله خودم میدونستم
[ نویسنده ویو ]
جونگ کوک و تهیونگ و اون وو رفتن شرکت ا.ت هم برای اینکه جونگ کی و مینسو صداش رو نشنون آروم آروم داشت از پله ها میرفت بالا که پاش پیچ خورد و از پله ها افتاد پایین
+ اییییی پاممممم
مینسو: چی شد....ا.ت من تورو میکشششششششششششم
+ ای واییییی ( ا.ت بدبخت اومد پاشه فرار کنه که از بس حول کرده بود چند با. خورد زمین و بعد پاشد و فرار کرد )
جونگ کی : ا.تتتتتتتتت برای چی به جونگ کوک گفتی که من دوست پسر داشتتتتتتتم
+ ای وای تو دیگه نه
[ ا.ت ویو ]
هی این ور اون ور میدویییدیم ،از دست جونگ کی خلاص میشدم یهو مینسو عین جن جلوم ظاهر میشد ،از دست مینسو فرا میکردم جونگ کی جلوم ظاهر میشد
عین تام و جری تا دو ساعت هی میدویییدیم این ور و اون ور که یهو جلو در جونگ کوک و تهیونگ و اون وو ظاهر شدن
تهیونگ : خونه چرا آنقدر بهم ریختست
اون وو: چرا عین موش و گربه افتاد دید دنبال هم
_ .......( از تعجب چشاش چهار تا شده)
جونگ کی : من تا ا.ت رو نکشم آروم نمیگیرم ....وایسا ببینم
مینسو: منم همین طور
+ بابا چرا آنقدر زود رگ غیرتت بالا میزنم
_ ....( همین جوری که روی مبل نشسته بودن جونگ کوک خم شد رو ا.ت )
+ ههی چ چیکار میکنی
_ اینو بدون که اگه یه بار دیگه از پسری تعریف کنی من میتونم و تو
+ باش....( جونگ کوک لباش رو گذاشت رو لب های ا.ت )
تهیونگ : وای چه صحنه رمانتیکی
_ عه وا تو از کجا پیدات شد
تهیونگ : از طبقه بالا ( بچم کلا شوخ تشریف دارن )
_ مسخره
تهیونگ : اسم بابات اصغره
_ چیییی
تهیونگ: هیچی
تهیونگ : راستی بیا با اون وو داریم میریم شرکت جلسه داریم زود باش
_ بله خودم میدونستم
[ نویسنده ویو ]
جونگ کوک و تهیونگ و اون وو رفتن شرکت ا.ت هم برای اینکه جونگ کی و مینسو صداش رو نشنون آروم آروم داشت از پله ها میرفت بالا که پاش پیچ خورد و از پله ها افتاد پایین
+ اییییی پاممممم
مینسو: چی شد....ا.ت من تورو میکشششششششششششم
+ ای واییییی ( ا.ت بدبخت اومد پاشه فرار کنه که از بس حول کرده بود چند با. خورد زمین و بعد پاشد و فرار کرد )
جونگ کی : ا.تتتتتتتتت برای چی به جونگ کوک گفتی که من دوست پسر داشتتتتتتتم
+ ای وای تو دیگه نه
[ ا.ت ویو ]
هی این ور اون ور میدویییدیم ،از دست جونگ کی خلاص میشدم یهو مینسو عین جن جلوم ظاهر میشد ،از دست مینسو فرا میکردم جونگ کی جلوم ظاهر میشد
عین تام و جری تا دو ساعت هی میدویییدیم این ور و اون ور که یهو جلو در جونگ کوک و تهیونگ و اون وو ظاهر شدن
تهیونگ : خونه چرا آنقدر بهم ریختست
اون وو: چرا عین موش و گربه افتاد دید دنبال هم
_ .......( از تعجب چشاش چهار تا شده)
جونگ کی : من تا ا.ت رو نکشم آروم نمیگیرم ....وایسا ببینم
مینسو: منم همین طور
۳.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.