پارت 24
ویو ته
و پشتش رو ماساژ دادم دیدم رنگ به صورتش نیست سریع هم لباسای خودمم رو هم کوک رو عوض کردم و سوار ماشین شدیم.
ته:کوکی خوبی ؟ به چیزی حساسیت داری؟«نگران»
کوک:نه ، اومدیم فقط یکم حالم خوش نیست.«مریض تور»
ته:باشه .
رسیدیم بیمارستان و من سریع کوک رو بردم پیشه دکتر خصوصیم که ببینه چی شود.
دکتر: آقای کیم ایشون فقط یکم بخاطر استرس ،بیخوابی و کمی فشار عصبی این جوری شده ،براش چند تا دارو مینویسم به موقع باید بخوره تا خوب شه.«منم این مریضی
برام اتفاق افتاده.»
ته:مرسی دکتر .
دکتر:خواهش میکنم.
ته :پس ما میرویم ، خدافظ.
دکتر: خدافظ آقای کیم.
دست کوک رو گرفتم و رفتم دارو هاش رو گرفتم.
ادامه دارد............
🫶
و پشتش رو ماساژ دادم دیدم رنگ به صورتش نیست سریع هم لباسای خودمم رو هم کوک رو عوض کردم و سوار ماشین شدیم.
ته:کوکی خوبی ؟ به چیزی حساسیت داری؟«نگران»
کوک:نه ، اومدیم فقط یکم حالم خوش نیست.«مریض تور»
ته:باشه .
رسیدیم بیمارستان و من سریع کوک رو بردم پیشه دکتر خصوصیم که ببینه چی شود.
دکتر: آقای کیم ایشون فقط یکم بخاطر استرس ،بیخوابی و کمی فشار عصبی این جوری شده ،براش چند تا دارو مینویسم به موقع باید بخوره تا خوب شه.«منم این مریضی
برام اتفاق افتاده.»
ته:مرسی دکتر .
دکتر:خواهش میکنم.
ته :پس ما میرویم ، خدافظ.
دکتر: خدافظ آقای کیم.
دست کوک رو گرفتم و رفتم دارو هاش رو گرفتم.
ادامه دارد............
🫶
۳.۱k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.