دختر کله صورتی:پارت9
*از زبان انیا*
وقتی بیدار شدم تو اتاق بستری بودم یهو یادم اومد که دامیان تصادف کرده و بیهوشه به وقتی پرستار اومد تو یک بچه همراش بود ازش جریان اون بچه و حال دامیان رو پرسیدم که گفت...
پرستار: اقای دزموند حالش خوبه و تا چند ساعت دیگه به هوش میاد و مرخص میشه و این بچه ی خانوم بلکبله چون خانوم بلکبل به خاطر زایمان تا 2 هفته بستری هستن تا حالشون کاملا خوب شه می خوایم شما فعلا مواظبش باشید
منم قبول کردم
«توی خونه »
*از زبان نویسنده*
دامیان:پس این بچه ی بکیه انیا!!انیا!! چی شد
«تو بیمارستان»
*از زبان دامیان*
منتظر بودم که انیا به هوش اومد
من:بالاخره به هوش اومدی انیا
بعد از اینکه با انیا حرفام رو زدم رفتم بیرون و از پرستار پرسیدم که چرا انیا بیهوش شده که اون گفت...
پرستار : همسر شما دو قلو باردار هستن
بچه ها ویس دیگه احتمالا تا یک نیم ساعتی نمی زاره پست بدم ولی به محض اینکه بتونم پست بعدیو میدم راستی یک خبر خوب من امشب بیدارم و فردا صبح که بیدارشین بیشتر از 10 پارت گذاشتم
وقتی بیدار شدم تو اتاق بستری بودم یهو یادم اومد که دامیان تصادف کرده و بیهوشه به وقتی پرستار اومد تو یک بچه همراش بود ازش جریان اون بچه و حال دامیان رو پرسیدم که گفت...
پرستار: اقای دزموند حالش خوبه و تا چند ساعت دیگه به هوش میاد و مرخص میشه و این بچه ی خانوم بلکبله چون خانوم بلکبل به خاطر زایمان تا 2 هفته بستری هستن تا حالشون کاملا خوب شه می خوایم شما فعلا مواظبش باشید
منم قبول کردم
«توی خونه »
*از زبان نویسنده*
دامیان:پس این بچه ی بکیه انیا!!انیا!! چی شد
«تو بیمارستان»
*از زبان دامیان*
منتظر بودم که انیا به هوش اومد
من:بالاخره به هوش اومدی انیا
بعد از اینکه با انیا حرفام رو زدم رفتم بیرون و از پرستار پرسیدم که چرا انیا بیهوش شده که اون گفت...
پرستار : همسر شما دو قلو باردار هستن
بچه ها ویس دیگه احتمالا تا یک نیم ساعتی نمی زاره پست بدم ولی به محض اینکه بتونم پست بعدیو میدم راستی یک خبر خوب من امشب بیدارم و فردا صبح که بیدارشین بیشتر از 10 پارت گذاشتم
۳.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.