مـن آمده ام از لب تــو ، قـند بسازم
مـن آمده ام از لب تــو ، قـند بسازم
از قصه ی دلدادگی ام ، پند بسازم
دارم نگران می شوم از طول جدایی
با غصه ی دوریّ تو ، تا چند بسازم ؟
باور کن عزیزم ! دلم آنقدر که تنگ است
میخواهم از این سینه ، کمربند بسازم
من زیر فشار غم تو .... صخره ام ، اما
باید که از این صـخره ، دماوند بسازم
من آمده ام ، جان بدهم ... عشق بگیرم
از این همه انـکار تو ، ... سوگند بسازم
من آمــده ام ، تــا که به امید خداوند
از گریه ی شب های تو ، لبخند بسازم
@,,,,,D
از قصه ی دلدادگی ام ، پند بسازم
دارم نگران می شوم از طول جدایی
با غصه ی دوریّ تو ، تا چند بسازم ؟
باور کن عزیزم ! دلم آنقدر که تنگ است
میخواهم از این سینه ، کمربند بسازم
من زیر فشار غم تو .... صخره ام ، اما
باید که از این صـخره ، دماوند بسازم
من آمده ام ، جان بدهم ... عشق بگیرم
از این همه انـکار تو ، ... سوگند بسازم
من آمــده ام ، تــا که به امید خداوند
از گریه ی شب های تو ، لبخند بسازم
@,,,,,D
۸۳۳
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.