عشق شکست پارت ۲۰(آخر)
یهو صدای بوق دستگاه میاد جونگوک دیگه هیچ ضربانی ندارم
دکتر:دستگاه احیا رو بیارین! ......تنظیمش کن روی ۱۰۰۰ ژول......... نشد! ....... بزراش رو ۲۰۰۰ ژول ....... نشد! این آخرین شانسه ۳۰۰۰ ژول.... ضرباتش برگشت!!
*ا/ت از شدت خستگی و بی خوابی از حال میره.
۲ ماه بعد
ا/ت: جونگوک دخترمون ۴ ماه دیگه بدنیا میاد تا اون موقع بیدار میشی دیگه مگه نه ..هق(آخرش گریه می کنه)
تهیونگ:باز تو گریه کردی دختر بیا بغلم!!
*ا/ت میره بغل تهیونگ
جونگوک:هزار بار گفتم به اموال من دست نزن(ضعیف)
ا/ت: جونگوکاااااااا(گریه و ذوق)
جونگوک:بله
ا/ت:چرا ۲ ماه منو تنها گذاشتییییی خیلی بدی می دونی چقدر نگرانت بودم.
جونگوک:خیر سرم اومدم تو رو نجات بدم.
ا/ت:غلط کردییی داشتی منو با دخترت تنها می ذاشتییی!!
جونگوک:دختره؟واوووو کیوتتتتتتتتترتذژتت(ذوق)
*بعد ترخیص
*(پشت در عمارت)
جونگوک:چشماتو ببند.
ا/ت:چرا؟
جونگوک:ببند دیگههه
ا/ت:باشه
جونگوک به تهیونگ اشاره می کنه حلقم کووو؟
تهیونگ به جونگوک اشاره می کنه تو جیبته!
جونگوک به تهیونگ قلب نشون میده(منظورش ممنون بودهههه)
خوب ا/ت 1 2 3 چشماتو وا کن.
ویو ا/ت
چشمامو وا کردم همه بودن خانواده جونگوک و خانواده من و تهیونگ و شوگا و جیهوپ در همین فکر بودم که یهو جونگوک جلوم زانو زد . گفت:ا/ت بزار من تو رو تو بقیه زندگیت همراهی کنم (یه همچین چیزی😂).... با من ازدواج می کنی؟
ا/ت: ارههههههههههههههههههههههههه
جونگوک و ا/ت همو می بوسند و....
۴ سال بعد
ا/ت: جونگوک تو گلدون منو شکوندی؟
جونگوک:کار نامجون بود.
دوری:بابا ولی تو شکوندیش.
ا/ت:پس کار تو بود بیا اینجا ببنیممممممم
................
پایان فیک «عشق و شکست»
✨‹سخنان ادمین›✨(من چقد با کلاسم سخناننن😂)
خوب گایز مرسی تا اینجا فیک رو حمایت کردید و امیدوارم از پایانش راضی بوده باشید.💕🦕
امیدوارم فیک بعدی جیمین رو حمایت کنید.🤡🔪
دوستتون دارم🥲
_End....
دکتر:دستگاه احیا رو بیارین! ......تنظیمش کن روی ۱۰۰۰ ژول......... نشد! ....... بزراش رو ۲۰۰۰ ژول ....... نشد! این آخرین شانسه ۳۰۰۰ ژول.... ضرباتش برگشت!!
*ا/ت از شدت خستگی و بی خوابی از حال میره.
۲ ماه بعد
ا/ت: جونگوک دخترمون ۴ ماه دیگه بدنیا میاد تا اون موقع بیدار میشی دیگه مگه نه ..هق(آخرش گریه می کنه)
تهیونگ:باز تو گریه کردی دختر بیا بغلم!!
*ا/ت میره بغل تهیونگ
جونگوک:هزار بار گفتم به اموال من دست نزن(ضعیف)
ا/ت: جونگوکاااااااا(گریه و ذوق)
جونگوک:بله
ا/ت:چرا ۲ ماه منو تنها گذاشتییییی خیلی بدی می دونی چقدر نگرانت بودم.
جونگوک:خیر سرم اومدم تو رو نجات بدم.
ا/ت:غلط کردییی داشتی منو با دخترت تنها می ذاشتییی!!
جونگوک:دختره؟واوووو کیوتتتتتتتتترتذژتت(ذوق)
*بعد ترخیص
*(پشت در عمارت)
جونگوک:چشماتو ببند.
ا/ت:چرا؟
جونگوک:ببند دیگههه
ا/ت:باشه
جونگوک به تهیونگ اشاره می کنه حلقم کووو؟
تهیونگ به جونگوک اشاره می کنه تو جیبته!
جونگوک به تهیونگ قلب نشون میده(منظورش ممنون بودهههه)
خوب ا/ت 1 2 3 چشماتو وا کن.
ویو ا/ت
چشمامو وا کردم همه بودن خانواده جونگوک و خانواده من و تهیونگ و شوگا و جیهوپ در همین فکر بودم که یهو جونگوک جلوم زانو زد . گفت:ا/ت بزار من تو رو تو بقیه زندگیت همراهی کنم (یه همچین چیزی😂).... با من ازدواج می کنی؟
ا/ت: ارههههههههههههههههههههههههه
جونگوک و ا/ت همو می بوسند و....
۴ سال بعد
ا/ت: جونگوک تو گلدون منو شکوندی؟
جونگوک:کار نامجون بود.
دوری:بابا ولی تو شکوندیش.
ا/ت:پس کار تو بود بیا اینجا ببنیممممممم
................
پایان فیک «عشق و شکست»
✨‹سخنان ادمین›✨(من چقد با کلاسم سخناننن😂)
خوب گایز مرسی تا اینجا فیک رو حمایت کردید و امیدوارم از پایانش راضی بوده باشید.💕🦕
امیدوارم فیک بعدی جیمین رو حمایت کنید.🤡🔪
دوستتون دارم🥲
_End....
۵۷.۵k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.