"وقتی... "
"وقتی... "
#چندپارتی
#جیک
𝙿𝚊𝚛𝚝 𝟷"آخر
یه مدتی شده بود که جیک باهات سرد شده بود... بهت زنگ نمیزد... حس کردی داری خستش میکنی... یا کاره اشتباهی انجام دادی... بیخیال اینا شدی... تصمیم گرفتی بهش زنگ بزنی
×الو.. جیک خوبی؟
_تو دیگه کی هستی؟
×منم ا.ت... وای نکنه تو... کجایی؟
_نمیدونم
×یعنی چی که نمیدونی؟
_آه.. نمیدونم
×دارم میام
داشتی به این فکر میکردی که چرا مست کرده... بیخیال شدی و تمرکزت رو به جاده دادی... اما دلت شور میزد... هرجا که فکرشو میکردی رو دنبالش گشتی... اما فقط یه جا مونده بود که نرفتی... روده هان... استرست بیشتر شد... با تمام سرعتی که داشتی تا اونجا روندی... بالاخره رسیدی... پسری رو با موهای بهم ریخته که دستش یه بطری سوجوعه دیدی... به سمتش قدم برداشتی... درست حدس زده بودی... اون جیک بود
×جیک
_ا.ت
×اینجا چیکار میکنی؟
_نمیدونم
چند ثانیه بهش زل زده بودی... تو این مدت که باهاش در تماس نبودی خیلی بهم ریخته شده بود... کنارش نشستی
×چیشده؟
سرشو به سمتت برگردوند... چشماش پر از اشک بود... خیلی خودشو کنترل کرد تا اون قطره های اشکش نریزه... اما موفق نشد... بهش نزدیک تر شدی و بغلش کردی ... بغضش ترکید... سفت بغلت کرد... گذاشتی هر چقدر که میخواد تو بغلت گریه کنه و بعدا ازش دلیله این حالشو بپرسی
#چندپارتی
#جیک
𝙿𝚊𝚛𝚝 𝟷"آخر
یه مدتی شده بود که جیک باهات سرد شده بود... بهت زنگ نمیزد... حس کردی داری خستش میکنی... یا کاره اشتباهی انجام دادی... بیخیال اینا شدی... تصمیم گرفتی بهش زنگ بزنی
×الو.. جیک خوبی؟
_تو دیگه کی هستی؟
×منم ا.ت... وای نکنه تو... کجایی؟
_نمیدونم
×یعنی چی که نمیدونی؟
_آه.. نمیدونم
×دارم میام
داشتی به این فکر میکردی که چرا مست کرده... بیخیال شدی و تمرکزت رو به جاده دادی... اما دلت شور میزد... هرجا که فکرشو میکردی رو دنبالش گشتی... اما فقط یه جا مونده بود که نرفتی... روده هان... استرست بیشتر شد... با تمام سرعتی که داشتی تا اونجا روندی... بالاخره رسیدی... پسری رو با موهای بهم ریخته که دستش یه بطری سوجوعه دیدی... به سمتش قدم برداشتی... درست حدس زده بودی... اون جیک بود
×جیک
_ا.ت
×اینجا چیکار میکنی؟
_نمیدونم
چند ثانیه بهش زل زده بودی... تو این مدت که باهاش در تماس نبودی خیلی بهم ریخته شده بود... کنارش نشستی
×چیشده؟
سرشو به سمتت برگردوند... چشماش پر از اشک بود... خیلی خودشو کنترل کرد تا اون قطره های اشکش نریزه... اما موفق نشد... بهش نزدیک تر شدی و بغلش کردی ... بغضش ترکید... سفت بغلت کرد... گذاشتی هر چقدر که میخواد تو بغلت گریه کنه و بعدا ازش دلیله این حالشو بپرسی
۶.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.