امروز
امروز
از همان روزهاے دلگیرِ پراز آرزوس
از همان روزهایے ڪہ حتے در میان جمع
احساس غربت و تنهایے میڪنے
و دلت تنها حضور یڪ نفر را میخواهد
ڪسے ڪہ رویاهایت را با او میبافے
ڪسے ڪہ با نگاهت تو را بفهمد ، ڪنارت بنشیند و عطر وجودش
آرامش را در رگهایت جارے ڪند و بگوید :
نترس تا تہ خط ڪنارتم حتے اگر تقدیر نخواهد …
بدون اما و اگر و شاید...
از همان روزهاے دلگیرِ پراز آرزوس
از همان روزهایے ڪہ حتے در میان جمع
احساس غربت و تنهایے میڪنے
و دلت تنها حضور یڪ نفر را میخواهد
ڪسے ڪہ رویاهایت را با او میبافے
ڪسے ڪہ با نگاهت تو را بفهمد ، ڪنارت بنشیند و عطر وجودش
آرامش را در رگهایت جارے ڪند و بگوید :
نترس تا تہ خط ڪنارتم حتے اگر تقدیر نخواهد …
بدون اما و اگر و شاید...
۳۴۲
۰۶ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.