fake
پارت جدیدددددددد البته خیلیاتون دیگه نیستید و پای امتحاناتونین ولی خب برای او دسته ای میزارم که هستن بقیه هم بعدا میان میخونن
................
/ت: اومدممممم(با گریه)
..............
روانشناس: خوب ببین عزیزم نمیتونی بخاطر دیگران خودتو اذیت کنی
ا/ت:باشه سعیمو میکنم که بهتر شم
روانشناس:آفرین دخترم جلسه بعدی میبینمت
ا/ت:خداحافظ
روانشناس :خدافظ
...............
کوک:ولی اگه الان ا/ت اینجا بود نمیزاشت حتی یه قطره اشکم از چشام بیوفته(بغض) دلم براش تنگ شده
راوی
ده سال با همین حال و هوای مزخرف گذشت و کوک دیگه ۱۹ سالش بودو ا/ت هم ۱۷ سال داشت. ا/ت حال خیلی بهتری داشت و داشت سعی میکرد کوک و فراموش کنه کوکم دیگه مثل قبل وابسته ا/ت نبود شاید هنوزم عاشق هم بودن ولی سرنوشت براشون چیز دیگه ای رقم زده بود و حتی اگرم همدیگه رو دوست داشتن پدر و مادراشون اینو نمیخواستن.روزها همینجوری میگذشتن تا اینکه بابای کوک به گوشی کوک زنگ زدو گفت............
................
/ت: اومدممممم(با گریه)
..............
روانشناس: خوب ببین عزیزم نمیتونی بخاطر دیگران خودتو اذیت کنی
ا/ت:باشه سعیمو میکنم که بهتر شم
روانشناس:آفرین دخترم جلسه بعدی میبینمت
ا/ت:خداحافظ
روانشناس :خدافظ
...............
کوک:ولی اگه الان ا/ت اینجا بود نمیزاشت حتی یه قطره اشکم از چشام بیوفته(بغض) دلم براش تنگ شده
راوی
ده سال با همین حال و هوای مزخرف گذشت و کوک دیگه ۱۹ سالش بودو ا/ت هم ۱۷ سال داشت. ا/ت حال خیلی بهتری داشت و داشت سعی میکرد کوک و فراموش کنه کوکم دیگه مثل قبل وابسته ا/ت نبود شاید هنوزم عاشق هم بودن ولی سرنوشت براشون چیز دیگه ای رقم زده بود و حتی اگرم همدیگه رو دوست داشتن پدر و مادراشون اینو نمیخواستن.روزها همینجوری میگذشتن تا اینکه بابای کوک به گوشی کوک زنگ زدو گفت............
۱۲.۵k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.