مافیای عاشق p1۸
ویو ا/ت :
دلم میخواد تا فردا بخوابم و تقریباً همینم شد
ساعت 8:00شب........
ویو جیمین :
عشقم انقدر خسته بود که تا الان خوابید اما خوبه که خوابید چون من همهی کارام رو انجام دادم برای تولدش
_ همه آماده اید
~اره برو صداش کن
_ باشه ،آخ نزدیک بود لباس عروس یادم بره
~بگیر
_بیبی گرلم موچی کیوتم پاشو
چیشدع جیمین
_ پاشو ببین
باشه.......این دیگه چیه جیمین
_لباس عروسیمون
تو دیوونه ای جیمینشی
_ دیوونه ی تو شدم ،بپوش لباستو یه ساعت دیگه باید تالار باشیم
اما ماکه ازدواج کردیم
_کردیم اما اونو فراموش کن بیا از اول شروع کنیم حالا هم بدو آماده شو
باشه
~جیمین چی شد چی گفت
_ داره آماده میشه
~عالیه
پ.ج :خاک تو سرت که مجبوریم دوباره عروسی بگیریم
و.ج :دقیقه پسره ی بیشعور
_ مامان بابا لطفاً
ویو ا/ت :
خیلی یخوشحالم دارم میمیرم از خوشحالی بلاخره جیمین ماله من شد عرررررر چقدر لباسش خوشگله(عکس لباس اسلاید بعد)
زود آماده شدم موهام رو درست کردم و یه آرایش هم سبک لباسم انجام دادم کفشم رو پوشیدم و رفتم بیرون از پله ها اومدم پایین دیدم همه پایین وایسادن خیلی هول شدم جیمین رو پایین پله دیدم دستش رو به سمت دراز کرد و منو آورد پایین کل خونه شمع و گل بود بوی عود همجا پخش بود منو گذاشت وسط گل رزی که به شکل قلب در آورده بود و جلوهمه جلوم زانو زد
_ا/ت فرشته کوچولوم منو با تمام اشتباهم میبخشی و دوباره زنم میشی تا از صفر شروع کنیم
ها من چی
~عروس شکه شده
بعله....بعله.....بعله
*جیمین بلند میشه و حلقه رو تو دست ا/ت میذاره و بلندش میکنه میچرخونتش و بعد چند دقیقه جلو جمع یه کیس زیبا میرم*
~مبارکهههههههه(این بچه خیلی ذوق کرده)
_خب دیگه بریم سوار ماشین شیم داره دیر میشه
بریم
~پیش به سوی تالار
لایک ۳۵ کامنت ۴۰
دلم میخواد تا فردا بخوابم و تقریباً همینم شد
ساعت 8:00شب........
ویو جیمین :
عشقم انقدر خسته بود که تا الان خوابید اما خوبه که خوابید چون من همهی کارام رو انجام دادم برای تولدش
_ همه آماده اید
~اره برو صداش کن
_ باشه ،آخ نزدیک بود لباس عروس یادم بره
~بگیر
_بیبی گرلم موچی کیوتم پاشو
چیشدع جیمین
_ پاشو ببین
باشه.......این دیگه چیه جیمین
_لباس عروسیمون
تو دیوونه ای جیمینشی
_ دیوونه ی تو شدم ،بپوش لباستو یه ساعت دیگه باید تالار باشیم
اما ماکه ازدواج کردیم
_کردیم اما اونو فراموش کن بیا از اول شروع کنیم حالا هم بدو آماده شو
باشه
~جیمین چی شد چی گفت
_ داره آماده میشه
~عالیه
پ.ج :خاک تو سرت که مجبوریم دوباره عروسی بگیریم
و.ج :دقیقه پسره ی بیشعور
_ مامان بابا لطفاً
ویو ا/ت :
خیلی یخوشحالم دارم میمیرم از خوشحالی بلاخره جیمین ماله من شد عرررررر چقدر لباسش خوشگله(عکس لباس اسلاید بعد)
زود آماده شدم موهام رو درست کردم و یه آرایش هم سبک لباسم انجام دادم کفشم رو پوشیدم و رفتم بیرون از پله ها اومدم پایین دیدم همه پایین وایسادن خیلی هول شدم جیمین رو پایین پله دیدم دستش رو به سمت دراز کرد و منو آورد پایین کل خونه شمع و گل بود بوی عود همجا پخش بود منو گذاشت وسط گل رزی که به شکل قلب در آورده بود و جلوهمه جلوم زانو زد
_ا/ت فرشته کوچولوم منو با تمام اشتباهم میبخشی و دوباره زنم میشی تا از صفر شروع کنیم
ها من چی
~عروس شکه شده
بعله....بعله.....بعله
*جیمین بلند میشه و حلقه رو تو دست ا/ت میذاره و بلندش میکنه میچرخونتش و بعد چند دقیقه جلو جمع یه کیس زیبا میرم*
~مبارکهههههههه(این بچه خیلی ذوق کرده)
_خب دیگه بریم سوار ماشین شیم داره دیر میشه
بریم
~پیش به سوی تالار
لایک ۳۵ کامنت ۴۰
۹.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.