وقتی ازدواج کردید ولی سرطان ریه..
Part¹¹ (بعد از بیشتر از یکسال)
ازین به بعد (ویو هوسوک: _ ) (ویو ماسان: +)
ویو هوسوک :
_ماسان کیفشو برداشت و رفت دستشویی.. بلند شدم و اونجا ها ی چرخ بزنم که یهو یکی اومد کنارم ی پسر قد بلند بود نگاهی بهش کردم که رو به روم وایساد ... مست بود نگاهی بهم کرد وگفت .
÷ نامزدت شده ..؟
_اره مشکلیه ؟
÷خواستم بهت بگم اونم ی هرزه مثل بقیس .. باور کن .. اون با تک تک این اتاقا خاطره داره ..
خیلی عصبی شده بودم ولی بیشتر نگران ماسان بودم که الان کجاست نگاهی به یارو کردم و گفتم *
_تموم شد ؟ میخوای فکتو بیارم پایین ؟ ..
یارو رفت ولی من هنوزم تو فکر حرفاش بودم میخواستم برم از اونجا بیرون که یهو دیدم صدای داد میاد دویدم سمت دستشویی دنبال ماسان که دیدم با ی قیافه جدی و موهای بهم ریخته و جذابش از اونجا اومد بیرون و اسلحش رو سر کسی بود داد زد گفت.*
+ ببینید .. اینه سر نوشت کسی که بخواد به من مثل ی برده نگاه کنه ..
ی تیر زد تو پاش بعد تو دوتا کتفش و بعد سرش و ترکوند از رو جنازش رد شد کیفشو انداخت رو دوشش و اومد بیرون بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت .*
+بریم ..
یهو برگشت به سمت آدمای تو سالن وگفت .*
+شماام تا ۱۰ دیقه دیگه اینجارو خالی نکنید همتونو باهم میفرستم رو هوا فهمیدییییددد؟ (داد *)
ویو ماسان +:
خیلی عصبی شده بودم...خیلی زیاد از طرفی چون داشتم دوربین هارو بررسی میکردم اونجا (توی گوشی) دیدم که یارو چی گفت به هوسوک اصلا دیدگاه اون برام مهم نبود ابن برام مهم بود که چرا همچین گهی پشت من میخورن .. توی ماشین نشستم از اون بوی الکل و سیگار حالم خیلی بد بود انگار نمیتونستم نفس بکشم هوسوک نشست و راه افتاد ...
ازین به بعد (ویو هوسوک: _ ) (ویو ماسان: +)
ویو هوسوک :
_ماسان کیفشو برداشت و رفت دستشویی.. بلند شدم و اونجا ها ی چرخ بزنم که یهو یکی اومد کنارم ی پسر قد بلند بود نگاهی بهش کردم که رو به روم وایساد ... مست بود نگاهی بهم کرد وگفت .
÷ نامزدت شده ..؟
_اره مشکلیه ؟
÷خواستم بهت بگم اونم ی هرزه مثل بقیس .. باور کن .. اون با تک تک این اتاقا خاطره داره ..
خیلی عصبی شده بودم ولی بیشتر نگران ماسان بودم که الان کجاست نگاهی به یارو کردم و گفتم *
_تموم شد ؟ میخوای فکتو بیارم پایین ؟ ..
یارو رفت ولی من هنوزم تو فکر حرفاش بودم میخواستم برم از اونجا بیرون که یهو دیدم صدای داد میاد دویدم سمت دستشویی دنبال ماسان که دیدم با ی قیافه جدی و موهای بهم ریخته و جذابش از اونجا اومد بیرون و اسلحش رو سر کسی بود داد زد گفت.*
+ ببینید .. اینه سر نوشت کسی که بخواد به من مثل ی برده نگاه کنه ..
ی تیر زد تو پاش بعد تو دوتا کتفش و بعد سرش و ترکوند از رو جنازش رد شد کیفشو انداخت رو دوشش و اومد بیرون بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت .*
+بریم ..
یهو برگشت به سمت آدمای تو سالن وگفت .*
+شماام تا ۱۰ دیقه دیگه اینجارو خالی نکنید همتونو باهم میفرستم رو هوا فهمیدییییددد؟ (داد *)
ویو ماسان +:
خیلی عصبی شده بودم...خیلی زیاد از طرفی چون داشتم دوربین هارو بررسی میکردم اونجا (توی گوشی) دیدم که یارو چی گفت به هوسوک اصلا دیدگاه اون برام مهم نبود ابن برام مهم بود که چرا همچین گهی پشت من میخورن .. توی ماشین نشستم از اون بوی الکل و سیگار حالم خیلی بد بود انگار نمیتونستم نفس بکشم هوسوک نشست و راه افتاد ...
۲.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.