𝓛ⲓⲧⲧ𝓵ⲉ ⲃⲁⲃⲩ(𝑷¹)

Part1

ا.ت ویو
امروز با کابوسی که میدیدم از خاب پرید
ا. ت:( جیییغ*)
عرق کرده بودم و داغ شده بودم
تا چند ثانیه نتونستم نفس بکشم
رفتم سرویس بهداشتی و صورتمو شستم
به اینه اینه نگاه کردم
ا. ت: چیزی نیس گرل... اروم باااش( نفس عمیق)
رفتم سر کمد لباسم و فرم مدرسه رو برداشتم
پوشیدمش و رفتم جلوی اینه
ا. ت:همم، نایس:)...
کیفمو برداشتم و رفتم طبقه ی پایین
مامان : عووو ببین کی زود بیدار شدهه( خنده)
ا. ت: مامان اذیت نکن( خنده)از خاب پریدم...
مامان: خب ببین...
راستش باید چند روز برم خونه خالت
میتونی از خونه مواظبت کنی¿
ا. ت:وویی، عاره فقط...
کلید درارو بعدا بهم بدی
مامان:اوکی میتونی بیای صبحانه بخوری دخترم :)
صبحانه رو خوردم و رفتم مدرسه
اونجا خیلی دور نیست...

(رسیدم مدرسه)
ا. ت:سلام میا
میا:وویی, سلام نارنگی بنفش
ا. ت:( خنده)
میا:چیزی خوردی¿
ا. ت:اره سیرم بیا بریم سر کلاس
دست میا رو گرفتم و رفتیم سر کلاسمون


#کنسرت_bts_درایران
#Iranians_Love_Jk

فیکمون مدرسه ایه به نظرتون¿
دیدگاه ها (۵)

𝓛ⲓⲧⲧ𝓵ⲉ ⲃⲁⲃⲩ(𝑷²)

Introducingnewfake)𝓛ⲓⲧⲧ𝓵ⲉ ⲃⲁⲃⲩ

(H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(PL³²

پارت ۴۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۵ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۴۵ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط